فیلمهای دیوید لینچ شبیه به کابوساند. او اصرار داشت رازهایی را به وجود بیاورد اما افشا نکند. از اینجاست که فیلمهای او ابهاماتی را به جا میگذارند. رازها و خوابهایی که لینچ تصویر میکرد، بسیار شخصی بودند. همین باعث میشد این کابوسها و افشانشدن رازها و ابهامات در فیلمهای لینچ برایم جذاب باشد؛ چراکه ما در دنیای پیچیدهای زندگی میکنیم و این جذاب است که همین پیچیدگی را در سینما نیز شاهد باشیم.
فیلمهای لینچ تصاویر زیبایی دارند، اما آنچه اغلب در مورد فیلمهایش مطرح نمیشود، این است که آن میزان انرژی که او صرف ساخت کابوسهایش میکند، برای مهندسی بصری فیلمهایش صرف نمیکند. دکوپاژ و تدوین فیلمهایش اساسا، از الگوی «نما - نمای عکسالعمل» پیروی میکنند و طبعا نکته تازهای ندارند. اهمیت فیلمهایش از یک سو به ساخت کابوسها و رمز و رازها مربوط میشوند و از سوی دیگر به ارجاعهایی که به فیلمهای رده «ب» بهطور اخص و فرهنگ عامه پسند آمریکا بهطور کلیتر میدهد.
کابوسها در فیلمهای لینچ اساسا تحتتاثیر چیزهایی هستند که او در کودکی از تلویزیون دیده بوده است. از «مرد نامرئی» و مثلا «جادوگر شهر زمرد» گرفته تا فیلم بیبودجه مهجوری مثل «کارناوال اشباح» (هرک هاروی/۱۹۶۲). از این رو میتوان گفت که رویاها و کابوسهای او بسیار شخصیاند و او فیلمساز خوششانسی بوده که اگرچه نه عموم اما مخاطب خاصتری حاضر شده تا خودش را به این رویاها بسپارد و بیننده فیلمهای او باشد.
فیلمهای لینچ، فروش زیادی نداشتند اما برای مخاطب سینهفیل مهم بودند؛ چرا که او یکی از چهرههای شاخص جریان پست مدرن بود که در سه، چهار دهه اخیر رشد و توسعه یافت.
لینچ علائمی داشت که آنها را در فیلمهای خود گسترش داد؛ او مشخصا از فیلم «جادوگر شهر زمرد» تاثیر گرفته؛ عناصری از این فیلم به طور مستمر در فیلمهای لینچ حضور دارند؛ مثل پرده مخملی که راز داستان پشت این پرده است و هیچ وقت افشا نمیشود یا کفشهای قرمز دورتی در «جادوگر شهر زمرد» که در فیلم «قلبا وحشی» نیز حضور دارند.
وجوه سورئالیستی اندکی هم در فیلمهای لینچ به چشم میآیند؛ صحنهای که مردی در یک مهمانی سراغ بیل پولمن میآید و به او میگوید در خانه تو هستم. این سکانس بسیار سورئالیستی از فیلم «بزرگراه گمشده» به یاد میماند؛ سکانس تست بازیگری در «جاده مالهالند» نیز چنین وجوهی را داراست.
لوئیس بونوئل فیلمساز مهمی است اما مطمن نیستم لینچ تحت تاثیر بونوئل بوده باشد. هرچه در فیلمهای لینچ میبینیم، وامدار فرهنگ درجه ۲ آمریکایی است.
لینچ فیلمسازی یگانه است و جایگزین ندارد؛ فیلمهای او آنقدر خصوصی و شخصی است و او آنقدر دنیای خودش را میساخت که همتایی ندارد. لزوما رویاهای لینچ، رویاهای ما نیست اما رویاهایش را به گونهای جذاب میساخت که ما هم عاشق رویاهای او میشدیم. اما کسی جای لینچ را نمیگیرد؛ لینچ، لینچ است.
+ نویسنده و کارگردان سینما
نظر شما