موارد مورد انتقاد شامل اخلاقیات و اصالت قرآن و احادیث،[۱۶] همچنین زندگی محمد در حوزههای عمومی و شخصی خود است.[۱۷][۱۸] انتقاد دیگر مربوط به بسیاری از جنبههای حقوق بشر در جهان اسلام (در جوامع تاریخی و امروزی) از جمله بردهداری،[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]رفتار با زنان، گروههای الجیبیتی و اقلیتهای مذهبی و قومی در قانون و عمل اسلامی است.[۲۳][۲۴] مسائل مطرح در بحث و پرسش درباره اسلام بسیار پیچیده هستند و هر طرف دیدگاهی متفاوت درباره اخلاقیات، معنا، تفسیر و اصالت هر موضوع دارد.
بشار بن برد؛ شاعر نابینای ایرانیتبار عراقی در قرن دوم هجری قمری بود که با گرایش به شعوبیه، عربها و عقاید آنان را مورد نکوهش و انتقاد قرار میداد. او در سال ۲۱۰ قمری با دستور خلیفه عباسی به اتهام زندقه کشته شد.[۲۵]
ابن راوندی؛ فیلسوف، متکلم و مورخ ایرانی در سالهای ۲۱۰ تا ۲۵۰ هجری قمری بود که عالمان مسلمان او را از زنادیق و کفار دانستهاند.[۲۷][۲۸] او در آثارش مانند کتابهای دامغ و الزمرد، اسلام و پیامبری محمد را رد کردهاست.[۲۹]
محمد زکریا رازی؛ شیمیدان، فیلسوف و پزشک ایرانی در قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری؛ از نخستین شخصیتهای علمی مشهور در جهان اسلام بود که عقاید دینی اسلامی مانند پیامبری محمد بن عبدالله را نقد میکرد. او در این زمینه، کتابهای «فی النبوات» و «فی حیَلِ المُتَنَبّین» را نوشت. رازی بر خلاف دیگر فلاسفه جهان اسلام، فلسفه و دین اسلام را دو مقوله جداگانه و ناسازگار میانگاشت.[۳۰][۳۱]
دانته آلیگیری؛ شاعر و نویسنده ایتالیایی در قرون وسطایی بود که به انتقاد از اسلام پرداختهاست. او در کتاب معروفش کمدی الهی به شرح دیدار خویش با پیامبر اسلام در دوزخ میپردازد که برخی از مسلمانان آن را اهانتآمیز تلقی کردهاند.[۳۲][۳۳][۳۴]
ولتر؛ فیلسوف فرانسوی عصر روشنگری، نظر خود را دربارهٔ آنچه که «بیرحمی» محمد میدانست، ابراز میکرد و آن را ناشی از ریشههای خرافاتی و نبود روشنفکری میدانست.[۳۵]
در اواخر قرن ۱۹ و اوایل ۲۰ رویکرد جدید نقد تاریخی، رواج یافت که بر روی قرآن هم اعمال شد، و مدعی شد قرآن منشأ الهی ندارد. خاورشناسان و اسلامشناسانی چون ایگناز گلدزیهر و هانری کوربن دربارهٔ تأثیر آیین زرتشت بر روی آن، و برخی دیگر در مورد تأثیر یهودیت، مسیحیت و صابئین بر آن نوشتند.[۳۶]
جان کوئینسی آدامز؛ سیاستمدار و ششمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، نوشت: «در قرن ۷ مسیحیت عربی سرگردان از تبار هاجر (یعنی محمد)، با ترکیب انرژی مافوق طبیعی تعصب و روحیه جعلی و دغلکار، خود را فرستادهای از آسمان خواند، و ویرانی و توهم در بخش عظیمی از زمین گستراند.»[۳۷]
الکسی دو توکویل؛ متفکر، سیاستمدار، حقوقدان و تاریخدان فرانسوی دربارهٔ اسلام گفت: «من بسیار قرآن را مطالعه کردم… با مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که کمتر دینی در دنیا مهلکتر از دین محمد وجود داشتهاست.»[۳۷]
هایله سلاسی؛ پادشاه اتیوپی از سال ۱۹۱۶ تا ۱۹۷۴، منتقد عقاید مسلمانان در این کشور بود.[نیازمند منبع]
هیلر بلاک؛ نویسنده و تاریخدان انگلیسی-فرانسوی.[نیازمند منبع]
جی کی چسترتون؛ روزنامهنگار، شاعر، رماننویس و شاعر انگلیسی در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم میلادی.
وینستون چرچیل؛ سیاستمدار و نخستوزیر بریتانیا در جنگ جهانی دوم، از تأثیر اسلام بر روی باورمندانش انتقاد میکرد. در کتاب سال ۱۸۹۹ چرچیل به نام جنگ رود، او «تعصب دیوانهوار، بیتفاوتی مصیبتآمیز، بردگی زنان و تلاش برای اجبار دین به دیگران به زور» را به مسلمانان نسبت داد.[۳۸][۳۹]
سم هریس؛ در کتاب پایان ایمان، استدلال میکند که تندروی اسلامی به سادگی ناشی از خوانش تحتالفظی قرآن است، و شک خود را نسبت به وجود اسلام میانهرو ابراز میکند.[۴۱]
ریچارد داوکینز؛ نویسنده، دانشمند و زیستشناس بریتانیایی که پروفسور از دانشگاه آکسفورد است، با فعالیتهای فرهنگی و نگارش کتابهای گوناگون همواره اعتقادات مسلمانان را مورد انتقاد قرار دادهاست.[۴۲][۴۳]
خیرت ویلدرس؛ سیاستمدار هلندی برای اظهاراتش علیه اسلام و مسلمانان معروف است. او قرآن را با کتاب نبرد من هیتلر مقایسه کرده و خواستار ممنوعیت کامل آن در هلند شدهاست. او همچنین خواستار اسلامزدایی در هلند و منع کامل مهاجرت از کشورهای اسلامی است. ویلدرس فیلم جنجالی فتنه را با همراهی تئودور ون گوگ، کارگردان هلندی تهیه کرد که حاوی انتقادات تندی از اسلام بود.[۴۴]
پت کاندل؛ کمدین و شخصیت اینترنتی انگلیسی که به واسطه ساخت فیلمهای کمدی با محتوای انتقادی در یوتیوب مشهور است، فیلمهایی انتقادی علیه اسلام و عقاید مسلمانان ساختهاست.[نیازمند منبع]
میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ نمایشنامهنویس ایرانی دوره قاجاریه بود. او با گرایشهای ناسیونالیستی ایرانیاش در آثاری مانند مکتوبات کمالالدوله به نقد خرافات و عقاید دینی عربهای مسلمان میپردازد. اندیشههای او آغازگر مخالفت با اسلام و مذهب شیعه توسط روشنفکران بعد از خودش مانند میرزا آقاخان کرمانی بود.[۵۰]
میرزا آقاخان کرمانی؛ روشنفکر، از شخصیتهای اثرگذار در تاریخ معاصر ایران و مبارز سیاسی ناسیونالیست،[۵۱] منتقد سنت دینی اسلامی و خرافات دینی شیعیان بهشمار میرفت و آن را مانعی برای پیشرفت میدانست.[۵۲]
احمد کسروی؛ مورخ، نویسنده، زبانشناس و اندیشمند ایرانی بود. کسروی در ابتدا یک مسلمان و روحانی شیعه بود که این پیشه را کنار نهاده و پس از تحصیل و انجام مطالعات علمی، آثاری را در زمینه نقد مذاهب دین اسلام مانند شیعیگری، صوفیگری و بهائیگری نگاشت. او بعدها مروج آئینی تحت عنوان پاکدینی شد. افکار کسروی تأثیر زیادی بر نویسندگان منتقد دین پس از کشتهشدن او نهاد.[۵۳]
مسعود انصاری؛ نویسنده، پژوهشگر تاریخی و مترجم ایرانیِ منتقد اسلام بود. او آثاری تاریخی و پژوهشی مانند الله اکبر، نگاهی نو به تاریخ اسلام، و محمد بن عبدالله و کوروش کبیر در زمینه نقد و بررسی دین اسلام و تاریخ آن نوشتهاست.[نیازمند منبع]
علی میرفطروس؛ نویسنده و مورخ ایرانی که در آثار و نظرات خود از جمله در کتاب اسلامشناسی به نقد اسلام پرداختهاست.[۵۵] او در کتاب برخی منظرهها و مناظرههای فکری در ایران امروز، از روشنفکران دینی در ایران نیز انتقاد کرده و عقلانیت را به عنوان لازمه روشنفکری در تضاد با دین اسلام دانستهاست.[۵۶]
محمدرضا نیکفر؛ فیلسوف سیاسی و پژوهشگر ایرانی به نقد اسلام پرداخته و دین اسلام را دین تبعیضهای دینی و جنسی میداند. نیکفر از منتقدان روشنفکری دینی است و پروژهٔ اصلاح دینی در اسلام را ممتنع و ناشدنی میداند؛ او در این باره گفتهاست که «شریعت اسلام فراموششدنی است، نه اصلاحشدنی».[۵۷]
احسان جامی؛ فعال سیاسی و مدنی ایرانی-هلندی است. او یک منتقد شناختهشده دین اسلام در کشور هلند است که تحت تدابیر امنیتی پلیس زندگی میکند.[۵۸]
افشین علیان؛ حقوقدان، مدرس دانشگاه و نویسنده ایرانی-هلندی است که در نوشتههایش دیدی انتقادی نسبت به اسلام داشته و جایزه پیم فورتاین را به دلیل «شهامت و رک گویی» در اینباره دریافت کردهاست.[۵۹]
آیان حرصی علی؛ زن مسلمان پیشین سومالیاییتبار است که به هلند مهاجرت کردهاست. وی با خروج از اسلام به انتقاد و فعالیت علیه این دین پرداخت. حرسی علی کتابی تحت عنوان کافر با محتوای انتقاد از اسلام و تبعیض علیه زنان در این دین نگاشتهاست.[نیازمند منبع]
مصعب حسن یوسف؛ فرزند بنیانگذار حماس بود که در فلسطین با اتهام جاسوسی مواجه شد. او دین اسلام را ترک کرده و مسیحی شد.[نیازمند منبع]
یحیی حسن؛ شاعر فلسطینیتبار در دانمارک است که به دلیل انتقاد از مسلمانان و عقاید آنان در اشعارش چندین بار مورد سوء قصد قرار گرفتهاست.[نیازمند منبع]
حامد عبدالصمد؛ نویسنده مصری ساکن آلمان در کتابهای خود مانند فاشیسم اسلامی و محمد یک تسویه حساب دین اسلام و عقاید اسلامی را مورد انتقاد قرار دادهاست.[نیازمند منبع]
زکریا آنانی؛ مسیحی باپتیست لبنانی و مسلمان مبارز پیشین است که بیان کرد «آیین اسلام چیزی جز کمین زدن و کشتار غیر مسلمانان، یهودیان و مسیحیان نیست».[نیازمند منبع]
مجدی علام؛ روزنامهنگار و سیاستمداری مصریتبار در ایتالیا است که با انتقادات تند از اسلامگرایی شهرت پیدا کرد. او به مسیحیت کاتولیک گروید و اسلام را «ذاتاً خشونتآمیز» توصیف کرد.[۶۰]
ابن وراق؛ نویسنده منتقد اسلام هندی-بریتانیایی و مؤسس بنیاد سکولاریزاسیون جامعه اسلامی است. ابن وراق به دلیل تفسیرهای متفاوت از اسلام به شهرت رسید و این نام مستعار را به دلیل جلوگیری از خطرهای امنیتی برای خود برگزید.[نیازمند منبع]
انور شیخ؛ نویسنده پاکستانیتبار بریتانیایی است. او به هندوئیسم گروید و چندین کتاب در انتقاد از اسلام نوشت.[نیازمند منبع]
آرامش دوستدار؛ فیلسوف، نویسنده و روشنفکر خداناباور ایرانی است. دوستدار به دلیل ارائه نظریات انتقادی معروف دربارهٔ اسلام و فرهنگ دینی آن به شهرت رسید. او در کتاب امتناع تفکر در فرهنگ دینی که با واکنشها و بحثهای فراوان مواجه شد، فرهنگ اسلامی را مورد انتقاد قرار داده و دینورزی را موجب بسیاری از مشکلات همچون عدم پرسشگری و تفکر میداند.[۷۳]
عبدالکریم سروش؛ یک نواندیش و فیلسوف مسلمان ایرانی است که در بسیاری از زمینهها به نقد و تجزیه و تحلیل دین اسلام پرداخته و برای رفع مشکلات جوامع اسلامی راهحلهایی ارائه کردهاست.[نیازمند منبع]
مصطفی ملکیان؛ فیلسوف و روشنفکر ایرانی است. او به دلیل نقد و تحلیل مسائل مرتبط با دینورزی، مورد واکنش و انتقاد برخی از اسلامگرایان و روحانیان داخل ایران مواجه شدهاست.[۷۶][۷۷] ملکیان همچنین از منتقدان «روشنفکری دینی» است و اساساً روشنفکری را با دین اسلام در تعارض میداند.[۷۸]
پروین دارابی؛ فعال ایرانی-آمریکایی، نویسنده و فعال حقوق زنان.[۷۹]
The Jews [...] could not let pass unchallenged the way in which the Koran appropriated Biblical accounts and personages; for instance, its making Abraham an Arab and the founder of the Ka'bah at Mecca. The prophet, who looked upon every evident correction of his gospel as an attack upon his own reputation, brooked no contradiction, and unhesitatingly threw down the gauntlet to the Jews. Numerous passages in the Koran show how he gradually went from slight thrusts to malicious vituperations and brutal attacks on the customs and beliefs of the Jews. When they justified themselves by referring to the Bible, Mohammed, who had taken nothing therefrom at first hand, accused them of intentionally concealing its true meaning or of entirely misunderstanding it, and taunted them with being "asses who carry books" (sura lxii. 5). The increasing bitterness of this vituperation, which was similarly directed against the less numerous Christians of Medina, indicated that in time Mohammed would not hesitate to proceed to actual hostilities. The outbreak of the latter was deferred by the fact that the hatred of the prophet was turned more forcibly in another direction, namely, against the people of Mecca, whose earlier refusal of Islam and whose attitude toward the community appeared to him at Medina as a personal insult which constituted a sufficient cause for war.
↑John of Damascus, De Haeresibus. See Migne, Patrologia Graeca, Vol. 94, 1864, cols 763–73. An English translation by the Reverend John W. Voorhis appeared in The Moslem World, October 1954, pp. 392–98.
↑Quinn, Frederick (2008). "The Prophet as Antichrist and Arab Lucifer (Early Times to 1600)". The Sum of All Heresies: The Image of Islam in Western Thought. New York: Oxford University Press. pp. 17–54. ISBN978-0-19-532563-8.
↑Quinn, Frederick (2008). "The Prophet as Antichrist and Arab Lucifer (Early Times to 1600)". The Sum of All Heresies: The Image of Islam in Western Thought. New York: Oxford University Press. pp. 17–54. ISBN978-0-19-532563-8.
↑John of Damascus, De Haeresibus. See Migne, Patrologia Graeca, Vol. 94, 1864, cols 763–73. An English translation by the Reverend John W. Voorhis appeared in The Moslem World, October 1954, pp. 392–98.
↑Levy, Reuben (2000). "Slavery in Islam". The Social Structure of Islam. NY: Routledge. pp. 73–90. ISBN0-415-20910-2.
↑Willis, John Ralph, ed. (2013). Slaves and Slavery in Muslim Africa: Islam and the Ideology of Enslavement. Vol. 1. New York: Routledge. pp. vii–xi, 3–26. ISBN978-0-714-63142-4.; Willis, John Ralph, ed. (1985). Slaves and Slavery in Muslim Africa: The Servile Estate. Vol. 2. New York: Routledge. pp. vii–xi. ISBN0-7146-3201-5.
↑Reşat Kasaba, "Atatürk", The Cambridge history of Turkey: Volume 4: Turkey in the Modern World, Cambridge University Press, 2008; شابک۹۷۸−۰−۵۲۱−۶۲۰۹۶−۳p. 163; accessed 27 March 2015.
↑On 1 November 1937, his speech in parliament he said:
«
It is known by the world that, in our state administration, our main program is the Republican People's Party program. The principles it covers are the main lines that illuminate us in management and politics. But these principles should never be held equal to the dogmas of books that are assumed to have descended from the sky. We have received our inspirations directly from life, not from sky or unseen. (Atatürk'ün Türkiye Büyük Millet Meclisi'nin V. Dönem 3. Yasama Yılını Açış Konuşmaları, in Turkish)
Even before accepting the religion of the Arabs, the Turks were a great nation. After accepting the religion of the Arabs, this religion, didn't effect to combine the Arabs, the Persians and Egyptians with the Turks to constitute a nation. (This religion) rather, loosened the national nexus of Turkish nation, got national excitement numb. This was very natural. Because the purpose of the religion founded by Muhammad, over all nations, was to drag to an including Arab national politics. (Afet İnan, Medenî Bilgiler ve M. Kemal Atatürk'ün El Yazıları, Türk Tarih Kurumu, 1998, p. 364.)