بدرالدین یحیی
امیر بدرالدین یحیی از دبیران چیرهدست قرن هفتم از معاصران پروانه و دیوانیان کیخسرو دوم بود و عنوان ترجمان داشت. خاندانش از گرگان به روم رفته بودند و نسبتش به فخری گرگانی سرایندهٔ ویس و رامین میرسید، اما خود در قونیه به دنیا آمده بود. ابن بیبی در حوادث حدود سال ۶۴۴ در بارهٔ او مینویسد: «بدرالدین یحیی ترجمان... از امائل افاضل روم بود و در رقت منظوم و جزالت منثور قسِّ فصاحت و حسّانِ بلاغت. اگرچه مولد و منشأ شهر قونیه داشت، اما به نژاد قدیم و تربیت اصلی به خطهٔ جرجان منتسب شدی، و به فخری جرجانی ناظم قصهٔ ویس و رامین انتما و اعترا کردی؛ و به یمین و یسار، خط منسوب روان آبدار چون لؤلؤ شاهوار نوشتی. در جملهٔ علوم حظّی تمام و قسطی وافر، سیمّا در انشاءِ مکاتبات و مراسلات دیوانی ید بیضا و دم مسیحا و درجهٔ عُلیا یافته بود...».
بدرالدین از دوستداران و معاشران مولوی بود و در مناقبالعارفین روایات متعددی در بارهٔ او آمده از جمله مینویسد: در سماعی که پروانهٔ دیلمی در ماتم مولوی ترتیب داده بود «ملکالادبا بدرالدین یحیی در سماع گرم شده بود، جامهها بر خود چاک زده، این رباعی [حضرت خداوندگار] را میگفت:
کو دیده که در غم تو نمناک نشد | یا جیب که در ماتم تن چاک نشد | |
سوگند به روی تو که از پشت زمین | مانند تویی در شکم خاک نشد |
مجموعهٔ منشآت بدرالدین یحیی در دست است. تعدادی از نامههای او هم در مجموعهٔ نفیس منشآت کتابخانه حسین نخجوانی موجود است.
منابع
[ویرایش]- زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۹