پرش به محتوا

ارد

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • اسکیتی

آوایش

[ویرایش]
  • /ارد/

اسم خاص

[ویرایش]

ارد

  1. از اصطلاحات مشترک زبان مادی، اوستایی و سکایی سده هفتم پیش از میلاد است.
    خنیده به توران سیاووش‌گرد.....کز اختر بَنش کرده شد روز ارد (شاهنامه)
  2. به عقیده بعضی از دانشمندان زبان‌شناس، مفهوم فرن، ارد، اخسر، خسرت به معنی صلح، کامیابی، سوگند، نیروی سحرآمیز، دلیری، و پیروزی است.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • ایرانی

اسم

[ویرایش]

اُرْد

  1. (اُرْد): در گویش گنابادی یعنی جنگجو طلبیدن ، مبارز طلبیدن، مهلت‌دهی.
  2. (اَرِدْ): در گویش گنابادی یعنی بیاورد ، پس دهد.
  3. (اَرْد): در گویش گنابادی (گبری) یعنی فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان.
  4. (اِرَدَ): در گویش گنابادی یعنی توان، نیرو.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • انگلیسی

اسم

[ویرایش]

ارد

  1. فرمان، دستور؛ فرمان کسی را خواندن، به حرف کسی اهمیت دادن، فرمان کسی را انجام دادن.

–––

برگردان‌ها

[ویرایش]
*نویسه انگلیسی
  • انگلیسی: orod

منابع

[ویرایش]