پرش به محتوا

یولیسیز سایمن گرانت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
یولیسیز سایمن گرانت
گرانت در حدود سال‌های ۱۸۷۰-۱۸۸۰
هجدهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا
دوره مسئولیت
۴ مارس ۱۸۶۹ – ۴ مارس ۱۸۷۷
معاون رئیس‌جمهوراسکایلر کولفکس (۱۸۶۹–۱۸۷۳)
هنری ویلسون (۱۸۷۳–۱۸۷۵)
نداشت (۱۸۷۵–۱۸۷۷)[الف]
پس ازاندرو جانسون
پیش ازرادرفورد بیرچارد هیز
کفیل وزیر جنگ ایالات متحده آمریکا
دوره مسئولیت
۱۲ اوت ۱۸۶۷ – ۱۴ ژانویه ۱۸۶۸
رئیس‌جمهوراندرو جانسون
پس ازEdwin Stanton
پیش ازEdwin Stanton
۶مین Commanding General of the United States Army
دوره مسئولیت
۹ مارس ۱۸۶۴ – ۴ مارس ۱۸۶۹
رئیس‌جمهورآبراهام لینکلن
اندرو جانسون
پس ازهنری هالک
پیش ازویلیام شرمن
اطلاعات شخصی
زاده
هیرام یولیسیز گرانت
Hiram Ulysses Grant

۲۷ آوریل ۱۸۲۲
پوینت پلیزنت، اوهایو، ایالات متحده
درگذشته۲۳ ژوئیهٔ ۱۸۸۵ (۶۳ سال)
Wilton, New York، ایالات متحده
آرامگاهGrant's Tomb, نیویورک سیتی
حزب سیاسیحزب جمهوری‌خواه
همسر(ان)جولیا دنت گرانت (ا. ۱۸۴۸)
فرزندان
والدینJesse Root Grant
Hannah Simpson
تحصیلاتآکادمی نظامی ایالات متحده (BS)
امضاCursive signature in ink
خدمات نظامی
وفاداری ایالات متحده آمریکا
خدمت/شاخه نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا (ارتش اتحادیه)
سال‌های خدمت۱۸۳۹–۱۸۵۴
۱۸۶۱–۱۸۶۹
درجه ژنرال نیروی زمینی
فرماندهCompany F, 4th Infantry
21st Illinois Infantry Regiment
District of Southeast Missouri
District of Cairo
Army of the Tennessee
Division of the Mississippi
نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا
جنگ‌ها/عملیات‌ جنگ آمریکا و مکزیک
جنگ داخلی آمریکا

یولیسیز سایمن گرانت (به انگلیسی: Ulysses Simon Grant) (۲۷ آوریل ۱۸۲۲ – ۲۳ ژوئیه ۱۸۸۵) هجدهمین رئیس‌جمهور آمریکا، و قهرمان جنگ داخلی آمریکا از حزب جمهوری‌خواه بود.[۱] بین سال‌های ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۷ میلادی، ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت.

دوران اولیه زندگی و تحصیل

[ویرایش]

پدر گرانت، جسی روت گرانت، از حامیان حزب ویگ و از طرفداران پرشور الغا بود.جسی و هانا سیمپسون در 24 ژوئن 1821 ازدواج کردند و اولین فرزند آنها، هیرام اولیس گرانت، در 27 آوریل 1822 به دنیا آمد.نام اولیس از برگه های رای گیری که در یک کلاه گذاشته شده بود گرفته شد.جسی برای احترام به پدرشوهرش، پسر را «هیرام اولیس» نامید، اگرچه همیشه از او به عنوان «اولیس» یاد می‌کرد.در سال 1823، خانواده به جورج تاون، اوهایو نقل مکان کردند، جایی که پنج خواهر و برادر متولد شدند: سیمپسون، کلارا، ارویل، جنی و مری.در سن پنج سالگی، اولیس در یک مدرسه اشتراکی شروع به کار کرد و بعداً در دو مدرسه خصوصی رفت.در زمستان ۱۸۳۶–۱۸۳۷، گرانت دانشجوی مدرسه علمیه میسویل بود و در پاییز ۱۸۳۸ در آکادمی جان رانکین شرکت کرد.

در جوانی، گرانت توانایی غیرعادی در سوارکاری و مدیریت اسب‌ها را توسعه داد؛ پدرش به او کار رانندگی واگن‌های تدارکاتی و حمل و نقل افراد را داد.بر خلاف خواهر و برادرش، گرانت توسط والدین متدیست خود مجبور به حضور در کلیسا نشد.او تا پایان عمر به نماز خصوصی پرداخت و هرگز رسماً به هیچ فرقه ای نپیوست.از نظر دیگران، از جمله پسر خود، گرانت به نظر می رسد آگنوستیک است.گرانت قبل از جنگ تا حد زیادی غیرسیاسی بود، اما نوشت: "اگر من تا به حال هر گونه همدردی سیاسی داشتم، آنها با ویگ ها بودند. من در آن مدرسه بزرگ شدم."

اوایل حرفه نظامی و زندگی شخصی

[ویرایش]

وست پوینت و اولین وظیفه

[ویرایش]

به درخواست جسی گرانت، نماینده توماس ال. هامر، اولیس را به آکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت، نیویورک، در بهار 1839 معرفی کرد. گرانت در 1 ژوئیه پذیرفته شد.هامر که با گرانت آشنا نبود، نام خود را تغییر داد، بنابراین گرانت با نام "یو. اس. گرانت" نام نویسی شد.او همچنین مخفف "عمو سام" بود، او در میان همکاران ارتش به "سام" معروف شد.

گرانت در ابتدا نسبت به زندگی نظامی بی تفاوت بود، اما در عرض یک سال تمایل خود را برای ترک آکادمی مورد بررسی قرار داد و بعداً نوشت که "در کل من این مکان را بسیار دوست دارم".او به عنوان «ماهرترین» سوارکار شهرت یافت.به دنبال رهایی از روال نظامی، او زیر نظر هنرمند رمانتیک، رابرت والتر ویر، تحصیل کرد و 9 اثر هنری بازمانده را تولید کرد.او زمان بیشتری را صرف خواندن کتاب های کتابخانه می کرد تا متون دانشگاهی اش.در روزهای یکشنبه، کادت ها موظف بودند برای مراسم در کلیسای آکادمی راهپیمایی کنند، که گرانت از آن متنفر بود.او که ذاتاً ساکت بود، چند دوست صمیمی در میان دانشجویان دیگر از جمله فردریک تریسی دنت و جیمز لنگستریت ایجاد کرد.او هم از فرمانده، کاپیتان چارلز فرگوسن اسمیت، و هم از ژنرال وینفیلد اسکات، که از آکادمی بازدید کرد تا دانشجویان را مرور کند، الهام گرفت.گرانت بعداً در مورد زندگی نظامی نوشت: "خیلی دوست نداشتن وجود دارد، اما بیشتر دوست داشتنی."

گرانت در 30 ژوئن 1843 فارغ التحصیل شد، رتبه 21 از 39 را در کلاس خود کسب کرد و روز بعد به درجه ستوان دوم بریوت ارتقا یافت.او قصد داشت پس از دوره چهار ساله خود از کمیسیون خود استعفا دهد.او بعداً نوشت که از جمله شادترین روزهای زندگی او روز ترک ریاست و روز ترک آکادمی بود.با وجود سوارکاری عالی، او به سواره نظام گماشته نشد، بلکه به هنگ 4 پیاده نظام گماشته شد.اولین مأموریت گرانت پادگان جفرسون در نزدیکی سنت لوئیس، میزوری بود.این پایگاه به فرماندهی سرهنگ استفان دبلیو کرنی، بزرگترین پایگاه نظامی کشور در غرب بود.گرانت از فرمانده خود خوشحال بود، اما مشتاقانه منتظر پایان خدمت سربازی و شغل احتمالی تدریس بود.

ازدواج و خانواده

[ویرایش]

در سال 1844، گرانت فردریک دنت را به میسوری همراهی کرد و با خانواده او از جمله خواهر دنت جولیا ملاقات کرد. این دو به زودی نامزد کردند.در 22 اوت 1848، آنها در خانه جولیا در سنت لوئیس ازدواج کردند.پدر گرانت با داشتن برده های دنت مخالفت کرد و هیچ یک از والدین گرانت در مراسم عروسی شرکت نکردند.سه نفر از فارغ التحصیلان وست پوینت با یونیفرم آبی خود، از جمله لنگستریت، پسر عموی جولیا، در کنار گرانت قرار گرفتند.

این زوج چهار فرزند داشتند: فردریک، اولیس جونیور ("باک")، الن ("نلی")، و جسی دوم.پس از عروسی، گرانت به مدت دو ماه مرخصی خود را تمدید کرد و به سنت لوئیس بازگشت و در آنجا تصمیم گرفت که با همسری که حمایت کند، در ارتش بماند.

جنگ مکزیک و آمریکا

[ویرایش]

واحد گرانت در لوئیزیانا به عنوان بخشی از ارتش اشغالگر تحت فرماندهی ژنرال زکری تیلور مستقر بود.در سپتامبر 1846، رئیس جمهور جیمز ناکس پولک به تیلور دستور داد تا 150 مایل (240 کیلومتر) جنوب به سمت ریو گرانده حرکت کند.گرانت با راهپیمایی به فورت تگزاس، برای جلوگیری از محاصره مکزیکی، نبرد را برای اولین بار در 8 مه 1846 در نبرد پالو آلتو تجربه کرد.گرانت به عنوان فرمانده هنگ خدمت می کرد، اما آرزوی یک نقش رزمی را داشت.هنگامی که در نهایت اجازه داده شد، او در نبرد Resaca de la Palma رهبری حمله کرد.او توانایی سوارکاری خود را در نبرد مونتری با داوطلب شدن برای حمل تک تیراندازها به نمایش گذاشت.او از پهلوی اسب خود آویزان شد و حیوان را بین خود و دشمن نگه داشت.پولک که از محبوبیت روزافزون تیلور محتاط بود، نیروهایش را تقسیم کرد و تعدادی نیرو (از جمله واحد گرانت) را برای تشکیل ارتش جدید تحت فرماندهی سرلشکر وینفیلد اسکات فرستاد.

در سفر دریایی، ارتش اسکات در وراکروز فرود آمد و به سمت مکزیکوسیتی پیشروی کرد.آنها با نیروهای مکزیکی در نبردهای مولینو دل ری و چاپلتپک ملاقات کردند.برای شجاعت خود در مولینو دل ری، گرانت در 30 سپتامبر به عنوان ستوان یکم بریوت شد.در سن کازمه، گرانت به افراد خود دستور داد تا یک هویتزر جدا شده را به داخل یک برج کلیسا بکشند، سپس آن را دوباره جمع کردند و سربازان مکزیکی مجاور را بمباران کردند.شجاعت و ابتکار او باعث شد که او به کاپیتان ارتقا یابد.در 14 سپتامبر 1847، ارتش اسکات وارد شهر شد.مکزیک قلمرو وسیعی از جمله کالیفرنیا را در 2 فوریه 1848 به ایالات متحده واگذار کرد.در طول جنگ، گرانت رکورد قابل ستایشی را به عنوان یک سرباز جسور و شایسته ایجاد کرد و شروع به در نظر گرفتن شغلی در ارتش کرد.او تاکتیک‌ها و استراتژی‌های اسکات و تیلور را مطالعه کرد و به عنوان یک افسر کارکشته ظاهر شد و در خاطرات خود نوشت که از این طریق چیزهای زیادی درباره رهبری نظامی آموخت.با نگاهی به گذشته، اگرچه او به اسکات احترام می گذاشت، اما سبک رهبری خود را با تیلور یکی دانست.گرانت بعداً معتقد بود که جنگ مکزیک از نظر اخلاقی ناعادلانه بود و دستاوردهای سرزمینی برای گسترش بردگی طراحی شده بود.او عقیده داشت که جنگ داخلی مجازات الهی برای تجاوز ایالات متحده به مکزیک است.

مورخان به اهمیت تجربه گرانت به عنوان دستیار در طول جنگ اشاره کرده اند.به گفته رونالد وایت، زندگینامه نویس، اگرچه او در ابتدا از این موضع مخالف بود، اما گرانت را برای درک مسیرهای تدارکات نظامی، سیستم های حمل و نقل و تدارکات، به ویژه با توجه به "تامین یک ارتش بزرگ و متحرک در قلمرو متخاصم" آماده کرد.گرانت به این موضوع پی برد که چگونه می توان جنگ ها را با عواملی فراتر از میدان نبرد پیروز یا شکست داد.

وظایف و استعفای پس از جنگ

[ویرایش]

اولین مأموریت های گرانت پس از جنگ، او و جولیا را در 17 نوامبر 1848 به دیترویت برد، اما به زودی به پادگان مدیسون، یک پاسگاه متروک در شمال نیویورک، که نیاز شدیدی به تجهیزات و تعمیر داشت، منتقل شد.پس از چهار ماه، گرانت به شغل سرپرستی خود در دیترویت بازگردانده شد.هنگامی که تب طلا در کالیفرنیا کاوشگران و مهاجران را به این قلمرو آورد، به گرانت و پیاده نظام چهارم دستور داده شد تا پادگان کوچک آنجا را تقویت کنند.گرانت متهم شد که سربازان و چند صد غیرنظامی را از شهر نیویورک به پاناما، زمینی به اقیانوس آرام و سپس شمال به کالیفرنیا آورد.جولیا، هشت ماهه باردار اولیس جونیور، او را همراهی نکرد.

زمانی که گرانت در پاناما بود، اپیدمی وبا بسیاری از سربازان و غیرنظامیان را کشت.گرانت یک بیمارستان صحرایی را در پاناماسیتی سازماندهی کرد و بدترین موارد را به یک بارج بیمارستانی در خارج از ساحل منتقل کرد.هنگامی که دستور دهندگان به مراقبت از بیماران اعتراض کردند، گرانت بیشتر پرستاری را خودش انجام داد و تحسین بالایی از ناظران به دست آورد.در ماه اوت، گرانت وارد سانفرانسیسکو شد.مأموریت بعدی او او را به شمال به پادگان ونکوور در قلمرو اورگان فرستاد.

گرانت چندین سرمایه گذاری تجاری را امتحان کرد اما شکست خورد، و در یک نمونه شریک تجاری او با 800 دلار سرمایه گذاری گرانت، معادل 23000 دلار در سال 2023، فرار کرد.پس از اینکه او شاهد تقلب ماموران سفیدپوست از سرخپوستان محلی بود و ویرانی آنها توسط آبله و سرخک توسط مهاجران سفیدپوست به آنها منتقل شد، او نسبت به وضعیت اسفناک آنها احساس همدردی کرد.

گرانت که در 5 آگوست 1853 به سروان ارتقا یافت، به فرماندهی گروه F، پیاده نظام چهارم، در فورت هومبولت تازه ساخته شده در کالیفرنیا منصوب شد.گرانت در 5 ژانویه 1854 به فورت هامبولت رسید، به فرماندهی سرهنگ دوم رابرت سی. بیوکنن.سرهنگ بیوکنن گرانت را به خاطر یک اپیزود مشروب سرزنش کرد و به گرانت گفت «استعفا بده یا اصلاح شود».گرانت به بوکانان گفت که "اگر اصلاح نکنم استعفا خواهد داد."گرانت با حفظ تعهد خود به بوکانان، از 31 ژوئیه 1854 استعفا داد.بیوکنن استعفای گرانت را تایید کرد، اما هیچ گزارشی ارائه نکرد که این واقعه را تأیید کند.بعدها، "معاونت بی اعتدالی (مستی) ارتباط کمی با تصمیم من برای استعفا نداشت." گرانت بدون هیچ گونه حمایتی به سنت لوئیس رفت و با خانواده اش متحد شد.

مبارزات غیر نظامی، برده داری و سیاست

[ویرایش]
"Hardscrabble"، خانه چوبی ساخته شده توسط گرانت در بین جنگ ها

در سال 1854، در سن 32 سالگی، گرانت وارد زندگی غیرنظامی شد، بدون اینکه هیچ شغل پول درآوری برای حمایت از خانواده در حال رشد خود داشته باشد.این آغاز هفت سال مبارزه مالی و بی ثباتی بود.پدر گرانت به او جایی در جلینا، ایلینوی، شعبه تجارت چرم خانواده، پیشنهاد داد، اما از جولیا و فرزندانش خواست در میزوری، با دنتز، یا با گرنتز در کنتاکی بمانند.گرانت و جولیا نپذیرفتند.برای چهار سال بعد، گرانت با کمک برده جولیا، دن، در ملک برادر شوهرش، Wish-ton-wish، در نزدیکی سنت لوئیس کشاورزی کرد.مزرعه موفق نبود و برای امرار معاش هیزم در گوشه خیابان سنت لوئیس فروخت.

در سال 1856، گرانت ها به زمین در مزرعه پدر جولیا نقل مکان کردند و خانه ای به نام "Hardscrabble" در مزرعه گرانت ساختند.جولیا آن را به عنوان یک "کلبه غیرجذاب" توصیف کرد.خانواده گرانت پول، لباس و اثاثیه کمی داشتند، اما همیشه غذای کافی داشتند.در طول وحشت سال 1857، که گرانت را مانند بسیاری از کشاورزان ویران کرد، گرانت ساعت طلای خود را برای خرید هدایای کریسمس به گرو گذاشت.در سال 1858، گرانت Hardscrabble را اجاره کرد و خانواده خود را به مزرعه 850 هکتاری پدر جولیا منتقل کرد.در آن پاییز، گرانت پس از ابتلا به مالاریا، کشاورزی را کنار گذاشت.

در همان سال، گرانت از پدر همسرش، مردی سی و پنج ساله به نام ویلیام جونز، برده ای به دست آورد.گرچه در آن زمان گرانت طرفدار الغا نبود، اما از برده داری بیزار بود و نمی توانست مردی را که برده شده بود مجبور به کار کند.در مارس 1859، گرانت جونز را با یک سند واگذاری به ارزش بالقوه حداقل 1000 دلار (معادل 34000 دلار در سال 2023) آزاد کرد.

گرانت به سنت لوئیس نقل مکان کرد و با هری بوگز، پسر عموی جولیا که در تجارت املاک و مستغلات به عنوان جمع کننده صورتحساب کار می کرد، شراکت کرد، دوباره بدون موفقیت و به درخواست جولیا به این شراکت پایان داد.در ماه اوت، گرانت برای موقعیتی به عنوان مهندس شهرستان درخواست داد.او سی و پنج توصیه قابل توجه داشت، اما گرانت توسط کمیسران حزب خاک آزاد و جمهوری خواه رد شد زیرا اعتقاد بر این بود که او با احساسات دموکراتیک پدرشوهرش شریک بود.

در آوریل 1860، گرانت و خانواده اش به شمال به گالن نقل مکان کردند و در تجارت کالاهای چرمی پدرش، "گرانت و پرکینز" که توسط برادران کوچکترش سیمپسون و ارویل اداره می شد، موقعیتی را پذیرفتند.در چند ماه، گرانت بدهی های خود را پرداخت.خانواده در کلیسای متدیست محلی شرکت کردند و او به زودی خود را به عنوان یک شهروند معتبر معرفی کرد.

نگارخانه

[ویرایش]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. Vice President Wilson died in office. As this was prior to the adoption of the متمم بیست و پنجم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا in 1967, a vacancy in the office of Vice President was not filled until the next ensuing election and inauguration.

منابع

[ویرایش]
  • McFeely, William S. (1974). Woodward C. Vann (ed.). Responses of the Presidents to Charges of Misconduct. New York City: Delacorte Press. pp. 133–162. ISBN 0-440-05923-2.
  • McFeely, William S. (1981). Grant: A Biography. Norton. ISBN 0-393-01372-3. {{cite book}}: Unknown parameter |authormask= ignored (|author-mask= suggested) (help)