پرش به محتوا

اقتصاد منابع طبیعی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شخم زدن با گاو

اقتصاد منابع طبیعی (به انگلیسی: Natural resource economics) به عرضه، تقاضا، و تخصیص منابع طبیعی زمین می‌پردازد. یکی از اهداف اصلی اقتصاد منابع طبیعی، رسیدن به درک بهتر از نقش منابع طبیعی در اقتصاد است تا بتوانیم از این طریق، در مدیریت این منابع به روش‌هایی پایدارتر دست یابیم و از بقای آن‌ها برای نسل‌های بعدی اطمینان حاصل کنیم. اقتصاددانان در این شاخه از علم اقتصاد، اثرات متقابل میان سیستم‌های اقتصادی و طبیعی را با هدف دستیابی به یک اقتصاد پایدار و کارآمد، مطالعه می‌کنند.[۱]

چهارچوب‌های مورد بحث

[ویرایش]

اقتصاد منابع طبیعی یک حوزۀ فرارشته‌ای در تحقیقات آکادمیک اقتصادی است که هدف آن نشان دادن ارتباط و وابستگی میان فعالیت‌های اقتصادی انسان و اکوسیستم‌های طبیعی است. در این رشته بررسی می‌شود که با توجه به محدودیت‌های اکولوژیک منابع طبیعی، کارکرد اقتصاد باید چگونه باشد. اقتصاد منابع رشته‌های مختلفی را از علوم طبیعی و علوم انسانی به هم پیوند می‌دهد. مدل‌های اقتصادی که منابع طبیعی را به عنوان ورودی در نظر می‌گیرند، باید به گونه‌ای تغییر کنند که ویژگی‌های خاص این منابع در نظر گرفته شود. موضوعات معمول دانشگاهی این رشته شامل مدل‌های ماهی‌گیری، مدل‌های جنگل‌داری، و مدل‌های استخراج مواد معدنی می‌شد. اگرچه در سالیان اخیر، منابع دیگری همچون هوا، آب، اقلیم جهانی، و به‌طور کل منابع «زیست‌محیطی» روز به روز در اهمیت بیشتری در عرصهٔ سیاست‌گذاری پیدا کرده‌اند.

امروزه توجه آکادمیک و سیاست‌گذاری، فراتر از بهره‌برداری بهینهٔ منابع سه‌گانه (ماهی، جنگل، مواد طبیعی) است و مدیریت دیگر منابع طبیعی هم حائز اهمیت است. به عنوان مثال، منظره‌های طبیعی و استفادهٔ تفریحاتی از آنان نیز جزو منابع طبیعی به حساب می‌آیند. وجود چنین مناظری حتی در محاسبهٔ سطح رفاه اجتماعی نیز می‌تواند وارد شود.

بخش اقتصادی و سیاست‌گذاری این رشته بر جنبه‌های انسانی مشکلات زیست‌محیطی تمرکز دارند. مباحث معمول اقتصاد منابع طبیعی و اقتصاد محیط زیست این موارد را شامل می‌شود: دولت رفاه، استفاده از زمین، کنترل آلودگی، استخراج منابع، ارزش‌گذاری غیربازاری، فرسودگی منابع، پایداری، مدیریت زیست‌محیطی، و سیاست‌گذاری زیست‌محیطی. چند نمونه از موضوعات تحقیقاتی نیز شامل این موارد است: اثرات زیست‌محیطی کشاورزی، حمل و نقل و شهرنشینی، استفاده از زمین در کشورهای فقیر، تجارت بین‌الملل و محیط زیست، تغییرات اقلیمی، و پیشرفت‌های روش‌شناختی در ارزش‌گذاری غیربازاری.

قاعدهٔ هتلینگ (Hotelling's rule) یک مدل اقتصادی دربارهٔ مدیریت منابع تجدیدناپذیر است که در سال ۱۹۳۸ میلادی توسط هارولد هتلینگ (Harold Hotelling) ارائه شد. این مدل با ثابت در نظر گرفتن شرایط اقتصادی نشان می‌دهد که برای منابع تجدیدناپذیر و افزون‌ناپذیر، بهره‌برداری بهینه به چه صورت خواهد بود. در این مدل یک قیمت خالص یا بهرینهٔ هتلینگ (Hotelling rent) تعریف می‌شود که باید هر سال مطابق نرخ بهره افزایش یابد و این افزایش نشان‌دهندهٔ کمیاب شدن منبع مورد نظر است. در نتیجهٔ این افزایش بهرینه (و به تبع آن افزایش قیمت)، یک مسیر قیمت برای سال‌های مختلف به دست می‌آید که شیب صعودی دارد. منابع مواد غیرارگانیک (مواد معدنی) به ندرت افزون‌ناپذیر در نظر گرفته می‌شود، چرا که اکثر این منابع می‌توانند توسط بازیافت افزوده شوند یا این که از مواد جایگزین به جای آن‌ها استفاده شود.

افزون بر قاعدهٔ هتلینگ، در قاعدهٔ هارتویک (Hartwick's rule) نشان داده می‌شود در اقتصادی که از منابع تجدیدناپذیر استفاده می‌شود پایداری رفاه جامعه به چه صورت خواهد بود.

منابع بی‌پایان در برابر منابع پایان‌پذیر

[ویرایش]

پیش‌زمینه و معرفی

[ویرایش]

مفهوم منابع بی‌پایان کمی پیچیده‌است زیرا در کل مفهوم منابع پیچیده‌است و مداوم در حال تغییر است. از جمله عواملی که می‌توانند موجب تغییر مفهوم منابع شوند می‌توان به ظهور تکنولوژی‌های جدید اشاره کرد (که معمولاً شرایط بهره‌برداری را بهتر می‌کنند)، یا تغییر در نیازهای انسان یک عامل دیگر تغییر مفهوم است و همچنین تغییرات اقتصادی هم می‌توانند به مقدار کمی تأثیرگذار باشند (مثلاً تغییر قیمت مواد یا تغییر قیمت هزینه‌های بهره‌برداری). از یک طرف، منبع یک مادهٔ معدنی می‌تواند در یک مقطع زمانی کمیاب شود و تبدیل به یک مادهٔ استراتژیک و حیاتی شود، اما از طرفی دیگر کاربرد یک ماده ممکن است کاهش شدید پیدا کند و منبع آن به یک‌باره یک منبع بی‌پایان در نظر گرفته شود و در نهایت اگر آن کاربرد آن ماده کاملاً از بین برود، منبع بلااستفاده می‌شود. دو عامل پیچیده‌ای که در بررسی منابع طبیعی اثرگذارند امکان بازیافت مادهٔ درون منبع و در دسترس بودن جایگزین‌های مناسب برای آن می‌باشند.

دولت آمریکا در ۷ دسامبر سال ۱۹۴۱ به یک‌باره توجهش به مسائل مربوط به منابع جلب شد، زیرا کمی قبل از آن کشور ژاپن عرضهٔ قلع و کائوچو را به آمریکا قطع کرد و دستیابی این کشور به بعضی مواد دیگر از جمله تنگستن نیز بسیار سخت شد. در این شرایط این مواد معدنی به مواد استراتژیک و حیاتی تبدیل شدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا ذخیره‌ای از مواد استراتژیک و حیاتی تشکیل داد که شامل حدود ۱۰۰ مادهٔ مختلف می‌شد و خریداری آن‌ها یا نقداً صورت گرفت یا از طریق مبادلهٔ محصولات کشاورزی آمریکا. در بلندمدت، کمیاب بودن قلع باعث شد که فویل آلومینومی به صورت کامل جایگزین فویل حلبی شود و همچنین کنسروهای حلبی هم با کنسروهایی از جنس فولاد پلیمری جایگزین شدند.

با تغییرات تکنولوژیک و اقتصادی در طول زمان منابع دچار تغییر می‌شوند؛ هرچه بهره‌برداری و غنی‌سازی منابع پیشرفته‌تر شود، به درجهٔ (درصد) خلوص کمتری نیاز خواهد بود. درجهٔ خلوص لازم در سال ۱۹۰۰ میلادی برای استخراج مس ۴٪ بود که با پیشرفت تکنولوژی در طول زمان کاهش پیدا کرد و در سال ۲۰۰۰ به ۰٪/۴۴ رسید.

در زمان جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی تلاش می‌کرد تا با تصرف منابع مواد معدنی استراتژیک در کشورهای جهان سوم، دسترسی بلوک غرب را به این مواد محدود کند. در نتیجهٔ این اقدامات، اصطلاح «جنگ منابع» مرسوم شد. در جنگ منابع، کشور مغلوب تلاش خواهد کرد که با جایگزین کردن موادی دیگر، نیاز خود را به منبع کمیاب کاهش دهد. یکی از راه‌های جایگزین کردن یک منبع، ساختن مواد مصنوعی است، برای مثال، الماس‌های صنعتی می‌توانند جایگزین نسبتاً مناسبی برای الماس طبیعی باشند. یک راه دیگر جایگزین کردن یک منبع، بازیافت مواد آن است. عمل بازیافت به این بستگی دارد که مادهٔ مورد نظر پس از مصرف از بین می‌رود یا خیر.

مواد استراتژیک و حیاتی به عنوان بدترین حالت برای یک منبع فرض می‌شوند، اما اگر امکان جایگزینی یا بازیافت وجود داشته باشد از این حالت کمی فاصله می‌گیرند. بهترین حالت برای یک منبع حالت فراوانی (وفور) است. منبعی که مادهٔ درون آن کاربرد بسیار کمی داشته باشد، وافر نامیده می‌شود؛ مثلاً منبع کائولینیت برای تولید بوکسیت. یک منبع وافر تقریباً شبیه منبع بی‌پایان فرض می‌شود. منابع شناخته‌شده آن‌هایی هستند که مکان، درجهٔ خلوص، کیفیت، و مقدارشان بر اساس مستندات ژئولوژیک مشخص باشد یا برای آن تخمینی وجود داشته باشد. پایهٔ ذخیرهٔ یک منبع به آن بخش از یک منبع شناخته‌شده گفته می‌شود که برای دسترسی به آن در آینده، پتانسیل قابل قبولی وجود داشته باشد. ذخایر به آن بخش از پایهٔ ذخیره گفته می‌شود که قابلیت استخراج آن از نظر اقتصادی وجود دارد. باید توجه داشت که استخراج ذخایر می‌تواند مشمول مالیات یا مخالفت‌های عمومی واقع شود و در ارزش‌گذاری ذخایر باید به این موارد نیز توجه داشت.

مدل‌های جامع برای منابع طبیعی

[ویرایش]

هریسون براون (Harrison Brown) و دستیارانش اظهار داشتند که درجهٔ خلوص لازم برای بهره‌برداری منابع فلزی روز به روز کمتر خواهد شد. مواد جدیدی نیز کشف می‌شود که نتیجهٔ پیشرفت‌های تکنولوژیک خواهد بود. این مواد جدید هم می‌توانند به عنوان جایگزین منابع کنونی استفاده شوند هم ویژگی‌های جدیدی خواهند داشت که می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. بازیافت مواد بسیار بیشتر می‌شود و به طریق کارآمدتری صورت خواهد پذیرفت. در نهایت امر، مواد معدنی و فلزات را می‌توان از صخره‌های معمولی نیز استخراج نمود. از۱۰۰ تُن تخته‌سنگ معمولی می‌توان ۸ تن آلومینیوم، ۵ تن آهن، و ۰/۶ تن تیتانیوم استخراج کرد.

از نگاه برخی از اقتصاددانان، تعداد موادی که می‌توانند جایگزین یک مادهٔ به خصوص باشند تقریباً بی‌نهایت است. این دیدگاه با توجه به قابلیت صنایع شیمیایی برای تولید مواد شکل گرفته‌است. در صنایع شیمیایی، این امکان وجود دارد که با استفاده از مواد اولیهٔ متفاوت، محصولات نهایی یکسان تولید شوند. برای مثال، می‌توان از پلاستیک یک رسانای الکتریکی مناسب تولید کرد. از آن جایی که قدرت همهٔ مواد ۱۰۰ برابر کمتر از میزانی است که روی کاغذ برای آن‌ها تعیین می‌شود، باید امکان تقویتشان وجود داشته باشد تا در استفاده از آن‌ها مقدار مورد نیاز کاهش یابد. کمپانی‌های استخراج معدن در آینده با تنوع بیشتری در محصولاتشان روبه‌رو خواهند شد. اقتصاد جهانی در حال گذار از ماده‌های معدنی به خدمات است و به نظر می‌رسد که سرعت رشد جمعیت جهانی کاهش یافته‌است که این نشان‌دهندهٔ کاهش رشد تقاضا برای مواد معدنی خواهد بود. در آینده، بیشتر مواد معدنی از تخته‌سنگ‌های نسبتاً غیرمعمول به دست خواهند آمد و از هر عملیات بهره‌برداری، روز به روز مواد جانبی بیشتری حاصل خواهد شد و تجارت مواد معدنی افزایش می‌یابد.

روند دستیابی به منابع بی‌پایان

[ویرایش]

هرچه اثر پیشرفت‌های تکنولوژیک بر مواد معدنی بیشتر و بیشتر می‌شود، منابع این مواد به حالت بی‌پایان نزدیک‌تر خواهند شد. در طول زمان، تعداد موادی که منابع بی‌پایان برای آن‌ها تعریف می‌شود بیشتر شده‌اند و تعداد مواد استراتژیک و حیاتی کمتر. با استفاده از تکنولوژی‌های جدید، الماس‌های مصنوعی هم به لیست موادی که دارای منابع بی‌پایان هستند اضافه شدند؛ چون که می‌توانیم با استفاده از یک نوع کربن، به راحتی آن را تولید کنیم.

یکی از دیگر از پیشرفت‌های تکنولوژیک که بر دسترسی مواد تأثیر زیادی گذاشته‌است، مربوط به اکتشافات دریایی است. کاوش‌هایی که در کف اقیانوس‌ها صورت گرفته‌است، حاکی از منابع سرشار مواد معدنی در اقیانوس‌هاست. امروزه با استفاده از روبات‌های پیشرفته، بهره‌برداری از منابع کف اقیانوس‌ها وجود امکان‌پذیر شده‌است. از طریق ارتباطات ماهواره‌ای با این روبات‌ها، شرکت‌ها قادر خواهند بود از فواصل دور به بهره‌برداری از این منابع بپردازند که در نتیجهٔ این امکان، هیچ خطری متوجه کارگران این شرکت‌ها نخواهد شد. چنین تکنولوژی‌هایی تعداد کارگران مورد نیاز و هزینه‌های استخراج را نیز به شدت کاهش می‌دهند؛ بنابراین، بسیاری از مواد معدنی و فلزی را می‌توان از منابع غیرمعمول به دست آورد که دارای ذخیرهٔ بسیار زیادی هم هستند.

در نهایت چه منبعی را بی‌پایان تعریف می‌کنیم؟ تعریف ای‌اس‌تی‌ام بین‌الملل (ASTM) برای یک منبع بی‌پایان این است که در مقیاس زمانی بشر، پایان‌ناپذیر باشد. مثال‌های این تعریف انرژی خورشیدی، انرژی امواج، و انرژی بادی هستند که می‌توان به آن‌ها نمک، سنگ، منیزیم، الماس، و برخی دیگر از مواد معدنی را هم اضافه کرد. یک تحقیق بیوژئوفیزیکی که جنبه‌های پایداری را مورد بررسی قرار داده بود، یک قاعدهٔ آینده‌نگرانه تعیین کرد که بر طبق آن، ذخیرهٔ یک منبع باید به مدت ۷۰۰ سال دوام بیاورد تا به پایداری برسد یا یک منبع بی‌پایان تعریف شود؛ در بدترین حالت، ۳۵۰ سال.

اگر یک منبعی که تا ۷۰۰ سال دوام می‌آورد را منبع بی‌پایان تعریف کنیم، منابعی که بین ۳۵۰ تا ۷۰۰ سال باقی می‌مانند را منابع وافر می‌نامیم. این که از یک منبع تا چه زمانی می‌توان بهره‌برداری کرد، بستگی به نیاز بشر و تغییرات تکنولوژیک در استخراج منبع دارد؛ همچنین، امکان بازیافت و در دسترس بودن جایگزین‌های مناسب هم بر طول عمر منابع تاثیرگذارند. اتمام منابع اتفاق نمی‌افتد، مگر آن که تأثیر این عوامل از بین برود: وجود و در دسترس بودن مواد جایگزین، امکان و میزان بازیافت، تولید پربازده محصولات نهایی حاصل از آن، دوام بیشتر محصولات نهایی، و چند عامل دیگر.

گذار: از منابع بی‌پایان به منابع کهن

[ویرایش]

منابع بی‌پایان می‌توانند به منابع کهن (Paleoresource) تبدیل شوند. منبعی کهن تعریف می‌شود که تقاضای موجود برای مادهٔ درون آن یا بسیار کم باشد یا اصلاً وجود نداشته باشد؛ یک مادهٔ رهاشده که انسان دیگر به آن نیاز ندارد. متداول‌ترین مثالی که برای یک مادهٔ رهاشده آورده می‌شود، سنگ چخماق است. دیگر مثال‌ها شامل کنسروهای حلبی، فویل حلبی، تخته‌سیاه‌های اسلیتی، و استفاده از رادیوم در پزشکی می‌شود. رادیوم توسط کبالت-۶۰ و دیگر ایزوتوپ‌های پرتوزای آن، جایگزین شده‌است که بسیار ارزان‌تر هستند و در پرتودرمانی کاربرد زیادی دارند. سرب ضدزنگ نیز که به عنوان پوشش کابل استفاده می‌شد، با پلاستیک جایگزین شده‌است.

یکی از عوامل بسیار مؤثر در از میان رفتن استفادهٔ یک ماده، انگیزه‌های مردم است. برای مثال، زغال‌سنگ که زمانی تقاضای بسیار زیادی برای آن وجود داشت، امروزه با کاهش شدید تقاضا مواجه شده‌است. چرا که مردم با اطلاع از این تأثیرات مخرب آن بر محیط زیست و همچنین با توجه به وجود جایگزین‌های ارزان‌تر، ترجیح می‌دهند دیگر از آن استفاده نکنند. در نتیجهٔ عدم استفادهٔ برخی از مردم، تولیدکنندگان زغال‌سنگ با کاهش تقاضا مواجه می‌شوند و به جایی می‌رسند که با توجه به هزینه‌های استخراج، تولید آن دیگر صرفهٔ اقتصادی ندارد. در نتیجه، استخراج زغال‌سنگ متوقف می‌شود و دیگر افرادی هم که به استفاده از آن ادامه می‌دادند، مجبور می‌شوند از جایگزین‌های آن استفاده کنند.

اقتصاد جنگل

[ویرایش]

اقتصاد جنگل در واقع بخشی از اقتصاد منابع طبیعی است. اما بعضی از ویژگیهای جنگل باعث می‌شود که اقتصاد جنگل به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد[۱].

ویژگی‌ها
  1. جنگلها محصولات متفاوتی تولید می‌کنند که بسیاری از آن‌ها قابل فروش در بازار نیستند مانند محصولات فرعی چوب، ارزش چرا یا شکار. جنگلها همچنین تولیدکننده محصولات غیرقابل تبدیل به پول هستند که بوسیله اجتماع ارزش گذاری می‌شود از قبیل زیبایی مناظر، فضای باز، آب، کنترل سیلاب و تفریحات مخصوص آنها.
  2. بهره‌برداری از جنگل می‌تواند خسارات غیرقابل تبدیل به پول وارد سازد؛ مثلاً بهره‌برداری باعث صدمه به کیفیت آب، صدمه به خاک جنگل، زیبائی شناختی، ماهی‌گیری و… شود.
  3. به نظر می‌رسد که جامعه علاقه‌مند به محصولات غیرقابل تبدیل به پول (گزینه ۱) و همچنین علاقه‌مند به کاهش خسارات به جنگل (گزینه ۲) باشد. این مسائل باعث می‌شود که بین حقوق عمومی و حقوق خصوصی استفاده از جنگل تناقض پیش بیاید.
  4. درخت سرپا به عنوان کارخانه مولد چوب و همچنین به عنوان محصول نهائی است. وقتیکه درخت را برداشت می‌کنیم پروسه تولید چوب متوقف می‌شود و خاک و محیط جهت تجدید حیات باقی می‌ماند.
  5. طولانی بودن دوره برداشت درختان.

در نظام سرمایه‌داری آنالیزهای اقتصادی در جنگل بر روی محصولات چوبی انجام می‌گیرد برای اینکه به راحتی قابل ارزش گذاری هستند؛ مثلاً قیمت ۱ متر مکعب چوب در بازار مشخص است؛ ولی از دیدگاه اجتماعی، جنگل علاوه بر ارزش محصولات جوبی، محصولات غیر بازاری هم دارد. مانند ارزش حیات وحش، تفریحات جنگل، ارزش حفاظتی جنگل از فرسایش آبی و بادی، تأمین آب منابع زیرزمینی و…

منابع

[ویرایش]
  1. «ENRE» (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۲-۰۳.

۱- محمدی لیمائی، سلیمان، اقتصاد جنگل، جزوه درسی، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه گیلان، ۱۳۹۴