همجنسگرایی زنانه
لزبین به زنی گفته میشود که به همجنسگرایی گرایش دارد یا به عبارتی زنی که به زنان دیگر علاقه یا کشش جنسی دارد.[۱][۲] این اصطلاح همچنین بهعنوان صفتی برای توصیف هویت جنسی یا رفتار جنسی زنان صرفنظر از گرایش جنسی آنها نیز به کار میرود.[۳]
در طول تاریخ، زنان برای برقراری روابط همجنسگرایانه بهمانند مردان آزادی عمل نداشتهاند، اما در برخی جوامع، آنها با مجازاتهای سختگیرانه مشابه همجنسگرایی مردانه مواجه نمیشدند. روابط همجنسگرایانه میان زنان غالباً بیخطر تلقی میشد، مگر آنکه یکی از طرفین تلاش میکرد حقوق و امتیازاتی را که معمولاً مختص مردان بود بهدستآورد. به همین دلیل، در تاریخ اسناد کمی دربارهٔ چگونگی ابراز همجنسگرایی زنان وجود دارد.
در اواخر قرن نوزدهم و با آغاز مطالعات اولیه در زمینه سکسشناسی، رفتارهای همجنسگرایانه دستهبندی و توصیف شدند. این مطالعات، که با کمبود دانش دربارهٔ همجنسگرایی و تمایلات جنسی زنان همراه بود، زنان لزبین را افرادی معرفی کردند که به نقشهای جنسیتی سنتی زنان پایبند نبودند. در آن زمان، این زنان بهعنوان بیمار روانی شناخته میشدند—تعریفی که از اواخر قرن بیستم در جامعه علمی جهانی تغییر کرده و به رسمیت شناخته شده است.
این تعریف و تغییرات آن منعکسکننده تحولات فرهنگی و اجتماعی است که در قرن بیستم شکل گرفت، دورهای که مفهوم «لزبین» بهعنوان نشانهای از هویت جنسی مشترک میان زنان با گرایشهای همجنسگرایانه تکامل یافت.[۴]
زنان در روابط همجنسگرایانه در اروپا و ایالات متحده در مواجهه با تبعیض و سرکوب، یا زندگی شخصی خود را پنهان میکردند یا با پذیرش برچسب «طردشده»، زیرفرهنگها و هویت اجتماعی خود را ایجاد میکردند. پس از جنگ جهانی دوم و در دوران سرکوب اجتماعی که دولتها بهطور فعال به آزار و اذیت همجنسگرایان میپرداختند، زنان شبکههایی را برای معاشرت و آموزش یکدیگر تشکیل دادند. دستیابی به آزادی اقتصادی و اجتماعی بیشتر به آنها اجازه داد روابط و خانوادههای خود را به شیوهای مستقلتر شکل دهند.
با موج دوم فمینیسم و رشد مطالعات تاریخی زنان و مسائل جنسی در اواخر قرن بیستم، تعریف «لزبین» گستردهتر شد و بحثهایی دربارهٔ نحوه استفاده از این واژه به وجود آمد. درحالیکه تحقیقات لیزا ام. دیاموند نشان میدهد که میل جنسی جزء اصلی تعریف زنان لزبین است،[۵] برخی زنانی که در فعالیتهای جنسی همجنسگرایانه شرکت میکنند نهتنها از شناسایی بهعنوان لزبین خودداری میکنند، بلکه هویت دوجنسگرایی را نیز نمیپذیرند.
از سوی دیگر، خودشناسی بهعنوان لزبین ممکن است با گرایش یا رفتار جنسی فرد همخوانی نداشته باشد. هویت جنسی لزوماً معادل گرایش یا رفتار جنسی نیست و این عدم تطابق میتواند دلایل مختلفی از جمله ترس از آشکارسازی گرایش جنسی در محیطی با همجنسگراهراسی داشته باشد.
این پیچیدگی در هویت جنسی نشان میدهد که چگونه عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانی میتوانند بر نحوه درک و ابراز هویت جنسی تأثیر بگذارند. درنتیجه، تعریف «لزبین» همچنان موضوعی پویا و وابسته به زمینههای گوناگون است.
نمایش لزبینها در رسانهها نشان میدهد که جامعه بهطور همزمان مجذوب و تهدیدشده توسط زنانی است که نقش جنسیتی سنتی را به چالش میکشند و همچنین با ترکیبی از شگفتی و انزجار به زنانی که روابط عاشقانه با دیگر زنان دارند، واکنش نشان میدهد.
زنانی که هویت لزبین را میپذیرند، تجربیاتی مشترک دارند که نگرشی مشابه با یک هویت قومی در آنها شکل میدهد: بهعنوان همجنسگرا، آنها به واسطهٔ دگرجنسگراسالاری و احتمال طرد شدن از سوی خانواده، دوستان و دیگران به دلیل همجنسگراهراسی به هم پیوند میخورند. بهعنوان زنان نیز، با نگرانیها و مسائل جداگانهای مواجه هستند که مردان همجنسگرا با آنها روبرو نیستند.
لزبینها ممکن است با مشکلات خاص جسمی یا روانی مواجه شوند که از تبعیض، پیشداوری و اضطراب اقلیت ناشی میشود. علاوه بر این، شرایط سیاسی و نگرشهای اجتماعی نیز بر شکلگیری روابط و خانوادههای لزبین بهطور آشکار تأثیر میگذارد.
این عوامل نشاندهنده پیچیدگی موقعیت لزبینها در جامعه است؛ موقعیتی که تحت تأثیر تلفیقی از هویت جنسی، جنسیتی و فشارهای اجتماعی-فرهنگی قرار دارد.
تاریخچه
لزبین برگرفته از نام جزیرهٔ «لزبوس» (به یونانی: Λέσβος) است در دریای اژه که محل زندگی «سافو» شاعر یونانی قرن ششم پیش از میلاد بوده است. او غزلیاتی در وصف عشق به زنان و مردان دارد و این امر زمینهای بوده که وقتی در قرن نوزدهم عنوانی خاص برای همجنسگرایی زنان ظاهر شد «سافو» و زادگاهش خاستگاهی برای انتخاب نام «لزبین» قرار گرفت. در واقع در تمدنهای باستانی نمیتوان مرزگذاریهای هویتی همجنسگرا/دگرجنسگرا را به صورتی که امروزه عادت کردهایم تطبیق داد. مشابه عشقی که سافو به دختران بیان میکرده است را در سراسر دنیای باستان میتوان میان زنان یافت. اما قالبهای امروزی ما نمیتواند به درستی این روابط را توصیف کند. چنین تساهلی در بینالنهرین و مصر باستان نیز وجود داشته است. برخی در قانون حمورابی هم اثر تساهل در مورد روابط زنان را یافتهاند. در این قانون از کسانی یاد شده است به نام Salzikrum که بهطور تحتلفظی به دختر-مردانه یا زن-مردانه ترجمه شده است.[۶] اما عدهای این ایده را نمیپذیرند و معتقدند که این ایده مطابق با جامعهٔ مردسالار این دوره نبوده است.[۷] به نظر میرسد که این شخصیت میتواند تا حدودی مطابق با ایده لزبین بودن باشد. به هر روی عنوان لزبین نخست برای اشاره به شیوه تغزلی به کار میرفته که حاکی از عشق میان زنان بوده است. اما تدریجاً به عنوان یک اصطلاح پزشکی برای توصیف رابطه جنسی میان زنان استفاده شده؛ یعنی آنچه طبقزنی (این اصطلاح به معنی برهم مالیدن واژنها در پوزیشن قیچی است معادل آنچه که در عربی «مساحقه» و در انگلیسی «Tribadism» نامیده میشود) نیز خوانده شده است. همجنسگرایی زنان به عنوان لزبینیسم نخستین بار در زبان سکسولوژیستهای قرن نوزدهم و بیستم ظاهر شد. در اواخر قرن هجدهم هاینریش اولریکس در تحقیقات خود در مورد همجنسگرایی مطابق دیدگاه آن دوره که هنوز گرایش جنسی و هویت جنسیتی را از هم جدا نمیکردند، همجنسگرایان را به عنوان یک جنس سوم تشخیص داده بود. او عنوان اورانیر را برای همجنسگرایان مرد و زن برمیگزید. بههمینترتیب همجنسگرایی نیز با یک واژهٔ پزشکی یعنی اورانیسم خوانده میشد که در میان سکسولوژیستهای آلمانی تا مدتی به جای لزبینیسم به کار میرفت. هویت لزبینها در کشورهایی اروپایی و آمریکایی شمال اغلب تحت تأثیر فعالان و محققان فمینیست است. جنبشی که از دهه شصت فعال شده است. اما تا پیش از این دهه جمعهای زیر زمینی و انتشارات اغلب زیرزمینی یا در حاشیه جایی است که برونآیی لزبینها به عنوان یک هویت میسر بوده است. برای مثال در سال ۱۹۵۵ میلادی هشت زن همدیگر را در سانفرانسیسکو در خانهٔ یکدیگر ملاقات میکردند تا مکانی برای رقص و آشنایی با یکدیگر داشته باشند. این نقطهٔ آغازی برای تشکیل یک گروه از لزبینها در آمریکا بود به نام «دختران بیلیتیس» (اختصاری DOB). آنها مجلهای به نام «نردبان» را سال بعد منتشر کردند که در آن عادی بودن زندگی یک لزبین، طرح نام و زندگی مشاهیر لزبین و بیان زندگی روزمره لزبینها و در مجموع عادیسازی امری که در این دوره هنوز داغ ننگ بزرگی در آمریکا محسوب میشود است. آنها عنوان «متفاوت» را برای اشاره به لزبینها استفاده میکردند برای آنکه جامعه هنوز قادر به عادی بودن عنوان لزبین نداشت[۸]
جنسیت و هویت
هویت و گرایش جنسی لزبین در فرهنگهای مختلف با استفاده از نمادها و پرچمها به نمایش گذاشته شده است. این نمادها نشاندهندهٔ افتخار، وحدت و مبارزات جامعه لزبین هستند. طراحی پرچمها بر اساس ارزشها و تاریخچهٔ لزبینها شکل گرفته و رنگها و طرحهای آنها بازتابدهندهٔ تنوع و هویت این گروه است.
تصور اینکه فعالیت جنسی میان زنان برای تعریف یک لزبین یا رابطه لزبین ضروری است، همچنان مورد بحث قرار دارد. طبق گفتهٔ نویسندهٔ فمینیست، نائومی مککومیک، جنسیت زنان توسط مردان ساخته میشود، که شاخص اصلی گرایش جنسی لزبین را تجربهٔ جنسی با زنان دیگر میدانند. این شاخص برای شناسایی یک زن به عنوان زنگرای جنسی ضروری نیست. مککومیک بیان میکند که ارتباطات احساسی، ذهنی و ایدئولوژیک میان زنان به اندازهٔ یا حتی مهمتر از جنسی بودن آن است.[۱۴] با این حال، در دههٔ ۱۹۸۰، یک حرکت قابل توجه از سوی فمینیستهای فرهنگی که به دنبال بیجنسگرایی لزبینیسم بودند، وجود داشت که منجر به جنجالهای شدیدی به نام جنگهای جنسی فمینیستی شد.[۱۵] نقشهای «بوتچ» و «فم» دوباره بازگشتند، هرچند نه بهطور دقیقی همانطور که در دههٔ ۱۹۵۰ بودند. این نقشها به شکلی از خودابراز جنسی انتخابی برای برخی زنان در دههٔ ۱۹۹۰ تبدیل شدند. زنان دوباره احساس امنیت بیشتری برای ادعای ماجراجویی جنسی بیشتر کردند و انعطافپذیری جنسی بیشتر پذیرفته شد.[۱۶]
تمرکز این بحث اغلب بر پدیدهای است که توسط سکسشناس Pepper Schwartz در سال ۱۹۸۳ نامگذاری شد. شوارتز دریافت که زوجهای لزبین بلندمدت گزارش میدهند که تماس جنسی کمتری نسبت به زوجهای هتروسکسوال یا زوجهای همجنسگرای مرد دارند، و این پدیده را «مرگ جنسی لزبین» نامید. برخی از لزبینها با تعریف شوارتز از تماس جنسی مخالفت کردهاند و عواملی دیگر را معرفی کردهاند، از جمله ارتباطات عمیقتری که بین زنان وجود دارد که باعث میشود روابط جنسی مکرر بیمعنی شود، یا سیالیت جنسی بیشتر در زنان که موجب میشود آنها در طول زندگی خود از هتروسکسوالیته به دوجنسگرایی و سپس به لزبینیسم تغییر کنند، یا کاملاً برچسبها را رد کنند. استدلالهای دیگری وجود دارد که نشان میدهند مطالعه مذکور ناقص بوده و تماس جنسی دقیق بین زنان را بهدرستی نمایان نکرده، یا تماس جنسی بین زنان از سال ۱۹۸۳ افزایش یافته است، زیرا بسیاری از لزبینها خود را آزادتر برای ابراز جنسی احساس میکنند.[۱۷]
بحث بیشتر در مورد جنسیت و هویت جنسی تأثیر زیادی بر چگونگی برچسبگذاری یا درک خود از سوی بسیاری از زنان داشته است. در بیشتر جوامع غربی به افراد آموزش داده میشود که هتروسکسوالیته یک ویژگی ذاتی در تمام انسانهاست. هنگامی که یک زن متوجه جذب عاطفی و جنسی خود به زن دیگری میشود، ممکن است با یک «بحران هستیشناختی» روبهرو شود؛ بسیاری از کسانی که از این بحران عبور میکنند، هویت لزبین را قبول کرده و به مبارزه با کلیشههایی که جامعه دربارهٔ همجنسگرایان ارائه میدهد میپردازند تا بیاموزند چگونه در یک زیرفرهنگ همجنسگرا زندگی کنند.[۱۸] لزبینها در فرهنگهای غربی معمولاً هویتی مشترک دارند که مشابه هویتهای قومی است؛ آنها تاریخ و زیرفرهنگ مشترک دارند و تجربههای مشابهی از تبعیض دارند که باعث شده بسیاری از لزبینها اصول هتروسکسوالیته را رد کنند. این هویت از هویت همجنسگرایان مرد و زنان هتروسکسوال متفاوت است و اغلب با زنان دوجنسگرا ایجاد تنش میکند.[۱۹] یکی از نقاط اختلاف، لزبینهایی هستند که با مردان رابطه جنسی داشتهاند، در حالی که لزبینهایی که هیچگاه با مردان رابطه جنسی نداشتهاند ممکن است به عنوان «گلد استار لزبین» شناخته شوند. کسانی که با مردان رابطه جنسی داشتهاند ممکن است از سوی دیگر لزبینها مسخره شوند یا با چالشهایی در تعریف آنچه که به معنای لزبین بودن است مواجه شوند.[۲۰]
محققان، از جمله در حوزه علوم اجتماعی، بیان میکنند که رفتار و هویت اغلب با هم همخوانی ندارند: زنان ممکن است خود را هتروسکسوال بنامند اما با زنان رابطه جنسی داشته باشند، لزبینهای خودشناخته ممکن است با مردان رابطه جنسی داشته باشند، یا زنان ممکن است متوجه شوند که هویت جنسیای که آن را غیرقابل تغییر میپنداشتند، با گذشت زمان تغییر کرده است.[۴][۲۱] تحقیقاتی که توسط لیزا دیاموند و همکارانش انجام شد، گزارش دادند که «لزبینها و زنان با سیالیت جنسی بیشتر از زنان دوجنسگرا در رفتارهای جنسی خود انحصاری دارند» و همچنین «لزبینها به نظر میرسیدند که تمایل بیشتری به جلب توجه و رفتارهای جنسی صرفاً همجنس دارند.» این تحقیقات گزارش دادند که لزبینها «ظاهراً یک تمایل اصلی لزبین را نشان میدهند.»[۵]
مقالهای در سال ۲۰۰۱ که به تمایز لزبینها برای مطالعات پزشکی و تحقیقات بهداشتی پرداخته بود، پیشنهاد کرد که لزبینها را با استفاده از سه ویژگی هویت تنها، رفتار جنسی تنها، یا ترکیبی از هر دو شناسایی کنند. این مقاله تصمیم گرفت که تمایل یا جذب را شامل نشود چرا که معمولاً بر مسائل قابل اندازهگیری بهداشتی یا روانشناختی تأثیری ندارد.[۲۲] محققان بیان میکنند که هیچ تعریف استانداردی از "لزبین" وجود ندارد زیرا "این واژه برای توصیف زنانی که با زنان رابطه جنسی دارند، چه به صورت انحصاری و چه به صورت همزمان با رابطه جنسی با مردان (یعنی رفتار)؛ زنانی که خود را لزبین معرفی میکنند (یعنی هویت)؛ و زنانی که ترجیح جنسی آنها برای زنان است (یعنی تمایل یا جذب)" استفاده شده است … "نبود یک تعریف استاندارد از لزبین و سوالات استاندارد برای ارزیابی اینکه چه کسانی لزبین هستند، باعث شده که تعریف دقیقی از جمعیت زنان لزبین دشوار باشد."[۴] چگونگی و مکانی که نمونههای مطالعه به دست آمدهاند نیز میتواند بر تعریف تأثیر بگذارد.[۴]
همجنسگرایی زنان بدون هویت در فرهنگ غربی
معانی مختلف واژه «لزبین» از اوایل قرن بیستم باعث شده است که برخی از تاریخنگاران به روابط تاریخی میان زنان پیش از گسترش استفاده از این واژه با تعریف تمایلات جنسی پرداختهاند. بحثهای تاریخنگاران موجب سوالات بیشتری در مورد اینکه چه چیزی به عنوان یک رابطه لزبینی شناخته میشود، شده است. همانطور که فمینیستهای لزبین تأکید کردند، وجود مؤلفه جنسی در اعلام خود به عنوان لزبین ضروری نیست، اگر روابط اصلی و نزدیک با زنان باشد. هنگامی که روابط گذشته در بافت تاریخی مناسب بررسی میشود، دورههایی وجود دارد که عشق و جنسیت مفاهیمی جداگانه و غیرمرتبط بودهاند.[۲۳] در سال ۱۹۸۹، گروهی علمی به نام «گروه تاریخ لزبینها» نوشت:
به دلیل تمایل جامعه به انکار وجود لزبینها، انتظار میرود که درجه بالایی از اطمینان قبل از اینکه تاریخنگاران یا زندگینامهنویسان اجازه استفاده از این برچسب را داشته باشند، وجود داشته باشد. مدارکی که در هر موقعیت دیگری کافی است، در اینجا کافی نیست… زنی که هرگز ازدواج نکرده، با زن دیگری زندگی کرده، دوستانش عمدتاً زنان بودهاند یا در دایرههای شناختهشده لزبینی یا مخلوطی از دایرههای همجنسگرا زندگی کرده است، احتمالاً یک لزبین بوده است. … اما این نوع مدارک «مدرک» نیست. آنچه منتقدان ما میخواهند، مدرک غیرقابل انکار از فعالیت جنسی بین زنان است. این تقریباً غیرممکن است که پیدا شود.[۲۴]
تمایلات جنسی زنان اغلب به درستی در متون و اسناد نمایانده نمیشود. تا همین اواخر، بسیاری از آنچه در مورد تمایلات جنسی زنان مستند شده است توسط مردان نوشته شده است، در زمینه درک مردانه، و مرتبط با ارتباطات زنان با مردان—مثل همسران، دختران یا مادرانشان.[۲۵] اغلب نمایههای هنری از تمایلات جنسی زنان، روندها یا ایدههایی را در مقیاسهای وسیعتر پیشنهاد میدهند و به تاریخنگاران سرنخهایی میدهند که چگونه روابط اروسیک میان زنان گسترده یا پذیرفته شده بوده است.
یونان باستان و روم
زنان در یونان باستان بهطور جداگانه با یکدیگر زندگی میکردند و مردان نیز به همین صورت تفکیک میشدند. در این محیط هموسوشال، روابط اروسیک و جنسی میان مردان رایج بود و در ادبیات، هنر و فلسفه ثبت میشد. اطلاعات بسیار کمی در مورد فعالیتهای همجنسگرایانه میان زنان یونانی ثبت شده است. برخی گمانهزنیها وجود دارد که روابط مشابهی میان زنان و دختران نیز وجود داشته است — شاعر آلکمان از واژه aitis به عنوان فرم مؤنث واژه aites (که واژه رسمی برای شرکتکننده جوان در رابطههای شاهدبازی بود) استفاده کرده است.[۲۷] آریستوفان در اثر افلاطون به نام ضیافت زنان را که به زنان دیگر علاقهمند هستند، ذکر میکند، اما به جای استفاده از واژه eros که برای روابط اروسیک بین مردان و زنان و نیز میان مردان به کار میرفت، از واژه trepesthai (یعنی متمرکز شدن) استفاده میکند.[۲۸]
تاریخنگار نانسی رابینوویتز استدلال میکند که تصاویر گلدانهای سرخ یونانی که زنان را در حال داشتن دست در دور کمر یکدیگر یا تکیه بر شانههای یکدیگر نشان میدهند، میتوانند به عنوان ابراز علاقه عاشقانه تفسیر شوند.[۲۹] بخش زیادی از زندگی روزمره زنان در یونان باستان ناشناخته است، به ویژه ابرازات جنسی آنها. با این که مردان در روابط شاهدبازی در یونان باستان خارج از ازدواج شرکت میکردند، هیچ شواهد واضحی وجود ندارد که نشان دهد به زنان اجازه داده شده یا تشویق میشدند که روابط همجنسگرایانه داشته باشند، مشروط به این که تعهدات زناشویی آنها برآورده شود. زنانی که در گلدانهای یونانی به تصویر کشیده شدهاند، با محبت به تصویر درآمدهاند، و در مواقعی که زنان تنها با دیگر زنان دیده میشوند، تصاویر آنها به صورت اروسیک نمایش داده میشود: حمام کردن، لمس یکدیگر، با آلت مصنوعیهایی که در این صحنهها قرار دارند، و گاهی تصاویری که در ازدواجهای هتروسکچوال یا فریبهای پدرستیک نیز دیده میشود. آیا این اروسیک بودن برای بیننده است یا نمایشی دقیق از زندگی، هنوز ناشناخته است.[۳۰][۳۱] رابینوویتز مینویسد که عدم علاقه مورخان قرن نوزدهمی که در مطالعات یونان باستان تخصص داشتند، به زندگی روزمره و تمایلات جنسی زنان در یونان، به اولویتهای اجتماعی آنها برمیگردد. او فرض میکند که این عدم علاقه باعث شد که این رشته بیش از حد مردمحور شود و بخشی از مسئولیت محدود بودن اطلاعات موجود دربارهٔ موضوعات زنان در یونان باستان به این موضوع بازمیگردد.[۳۲]
زنان در روم باستان نیز تحت تعاریف جنسی مردان قرار داشتند. پژوهشهای مدرن نشان میدهند که مردان همجنسگرایی زنان را با دشمنی مینگریستند. آنها زنانی را که با دیگر زنان روابط جنسی داشتند، به عنوان نابهنجاریهای بیولوژیکی میدانستند که سعی میکردند زنان و گاهی مردان را با کلیتوریسهایی که به طرز «غیرطبیعی بزرگ» بودند، نفوذ دهند.[۳۳] طبق گفته پژوهشگر جیمز بوتریکا، لزبینگرایی «نه تنها دیدگاه مرد رومی را به عنوان تنها دهنده لذت جنسی به چالش میکشید، بلکه پایههای بنیادی فرهنگ مردسالار روم را نیز به چالش میکشید». هیچ سند تاریخی از زنانی که شریک جنسی زنانی دیگر بودهاند، وجود ندارد.[۳۴]
دوران مدرن اولیه
همجنسگرایی زنان در اروپا در دوران مدرن اولیه همان واکنش منفی که همجنسگرایی مردان یا زنا داشت، از سوی مقامات مذهبی یا حقوقی دریافت نکرد. در حالی که لواط بین مردان، مردان و زنان، و مردان و حیوانات در انگلستان مجازات مرگ داشت، اعتراف به تماس جنسی میان زنان در متون پزشکی و قانونی وجود نداشت. اولین قانون علیه همجنسگرایی زنان در فرانسه در سال ۱۲۷۰ ظاهر شد.[۳۵] در اسپانیا، ایتالیا و امپراتوری مقدس روم، لواط بین زنان در فهرست اعمال غیرطبیعی و قابل مجازات به سوزاندن تا مرگ قرار داشت، اگرچه موارد کمی از این اتفاقات ثبت شده است.[۳۶]
اولین اعدام اینچنینی در اشپیر در سال 1477 اتفاق افتاد. به راهبههایی که یکدیگر را «سواری» میکردند یا کشف میشد که سینههای یکدیگر را لمس کردهاند، چهل روز توبه تحمیل میشد. یک راهبه ایتالیایی به نام خواهر بندتا کارلینی مستند شده است که بسیاری از خواهران خود را زمانی که توسط روحی الهی به نام «اسپلندیتلو» تسخیر شده بود، اغوا کرده بود؛ برای پایان دادن به روابطش با زنان دیگر، او در 40 سال آخر زندگی خود در سلول انفرادی قرار گرفت.[۳۷] همجنسگرایی زنانه در ادبیات و تئاتر انگلیسی آنقدر رایج بود که تاریخنگاران پیشنهاد میدهند که این پدیده در یک دوره خاص در دوران رنسانس مد شده بود.[۳۸] زن انگلیسی مری فریت در مطالعات آکادمیک به عنوان یک زن همجنسگرا شناخته شده است.[۳۹]
ایدهها دربارهٔ تمایلات جنسی زنان با درک معاصر از فیزیولوژی زنانه پیوند خورده بود. واژن به عنوان نسخه داخلی آلت تناسلی مردانه در نظر گرفته میشد؛ جایی که کمال طبیعت مردی را ایجاد کرده بود، اغلب تصور میشد که طبیعت در تلاش است تا با برآمدگی واژن، آلت تناسلی در برخی زنان ایجاد کند.[۴۰] این تغییرات جنسی بعداً به عنوان مواردی از نرمادهها در نظر گرفته شد و هرمافرودیتیسم معادل با تمایل جنسی همجنسگرایانه زنان شد. بررسی پزشکی هرمافرودیتیسم به اندازهگیری کلیتوریس بستگی داشت؛ یک کلیتوریس بزرگتر و متورم به عنوان ابزاری در نظر گرفته میشد که زنان از آن برای نفوذ به زنان دیگر استفاده میکنند. نفوذ تمرکز نگرانی در تمام اعمال جنسی بود و زنی که تصور میشد تمایلات غیرقابل کنترل به دلیل کلیتوریس متورم خود دارد، «تریباده» (بهطور دقیق، کسی که مالش میدهد) نامیده میشد.[۴۱] نه تنها تصور میشد که کلیتوریس متورم باعث ایجاد میلهای جنسی در برخی زنان میشود که منجر به خودارضایی میشود، بلکه جزواتی که زنان را از خودارضایی و منجر شدن به چنین اندامهایی هشدار میدادند، به عنوان داستانهای احتیاطی نوشته میشدند. برای مدتی، خودارضایی و سکس همجنسگرایانه زنانه معانی یکسانی داشتند.[۴۲]
تمایز طبقاتی به عنوان مد همجنسگرایی زنانه از بین میرفت، به آن متصل شد. تریبادهها بهطور همزمان اعضای طبقه پایین جامعه محسوب میشدند که در تلاش بودند زنان با فضیلت را فاسد کنند، و نمایندگان یک طبقه اشرافی فاسد به دلیل انحطاط. نویسندگان ساتیرک شروع به پیشنهاد کردند که رقبای سیاسی (یا بیشتر اوقات، همسرانشان) به تریبادیسم پرداختهاند تا به شهرت آنها آسیب بزنند. گفته میشد که ملکه آن رابطهای پرشور با سارا چرچیل، دوشس مارلبرو، دوشس مارلبرو، مشاور و معتمد نزدیک خود، داشته است. هنگامی که چرچیل به عنوان محبوبترین مشاور ملکه از سلطنت برکنار شد، او ادعاهایی مبنی بر روابط ملکه با زنان خدمتکار تختخوابش منتشر کرد.[۴۳] ماری آنتوانت نیز برای مدتی بین سالهای ۱۷۹۵ تا ۱۷۹۶ موضوع چنین شایعاتی بود.[۴۴]
شوهران زن
هارمافرودیتیسم به اندازهای در ادبیات پزشکی مطرح شد که بهعنوان دانش عمومی شناخته میشد، اگرچه موارد آن نادر بود. عناصر همجنسگرایانه در ادبیات گسترده بود، بهویژه نقابگذاری جنسیتی برای فریب یک زن بیخبر بهمنظور فریفته کردن او. چنین تکنیکهایی در آثار ویلیام شکسپیر مانند شب دوازدهم (۱۶۰۱)، ملکه پریان اثر ادموند اسپنسر در ۱۵۹۰، و The Bird in a Cage اثر جیمز شیرلی در ۱۶۳۳ استفاده شد.[۴۵] مواردی از دوره رنسانس که زنان شخصیتی مردانه به خود میگرفتند و برای سالها یا دههها شناسایی نمیشدند ثبت شده است، اما اینکه آیا این موارد باید بهعنوان دگرجنسپوشی توسط زنان همجنسگرا توصیف شوند،[۴۶][۴۷] یا بهعنوان تراجنسیتی در جامعهشناسی معاصر توصیف شود، مورد بحث است و به جزئیات فردی هر مورد بستگی دارد.
اگر کشف میشد، مجازاتها از مرگ گرفته تا گذراندن زمان در میلههای رسوایی یا دستور به عدم لباس پوشیدن بهعنوان مرد دوباره متغیر بود. هنری فیلدینگ در ۱۷۴۶ یک رساله تحت عنوان شوهر زن نوشت که بر اساس زندگی ماری همیلتون بود، که پس از ازدواج با یک زن در حالی که بهعنوان مرد در لباس مردانه درآمده بود، دستگیر و به شلاق عمومی و شش ماه حبس محکوم شد. مثالهای مشابهی از کاترین لینک در پروس در ۱۷۱۷، که در ۱۷۲۱ اعدام شد؛ آن گراندجان اهل سوئیس که با همسرش ازدواج کرده و به لیون مهاجرت کرد، اما توسط زنی که پیشتر با او رابطه داشته بود فاش شد و به گذراندن زمان در میلهها و زندان محکوم گردید.[۴۸]
تمایل کریستینا، ملکه سوئد به لباس پوشیدن بهعنوان مرد در زمان خود شناخته شده بود و بهدلیل اصالت نیکوکارانهاش بخشوده شده بود. او بهعنوان مرد بزرگ شده بود و در آن زمان شایعه شده بود که او هارمافرودیت است. حتی پس از استعفای کریستینا از تاجوتخت در ۱۶۵۴ برای اجتناب از ازدواج، او همچنان به دنبال روابط عاشقانه با زنان بود.[۴۹]
برخی از تاریخنگاران موارد دگرجنسپوشی زنان را بهعنوان تجلی قدرتخواهی زنان که بهطور طبیعی نمیتوانستند در لباسهای زنانه از آن برخوردار شوند، میبینند، یا راهی برای درک تمایل خود به زنان. لیلیان فادِرمن استدلال میکند که جامعه غربی از زنانی که نقشهای زنانه خود را رد میکردند، تهدید میشد. کاترین لینک و دیگر زنانی که متهم به استفاده از آلتهای مصنوعی بودند، مانند دو راهبه در اسپانیا در قرن ۱۶ که بهخاطر استفاده از «ابزارهای مادی» اعدام شدند، بهطور شدیدتری از کسانی که این کار را انجام نمیدادند مجازات شدند.[۵۰][۴۸] دو ازدواج بین زنان در چشر، انگلستان در ۱۷۰۷ (بین هانا رایت و آن گاسکیل) و ۱۷۰۸ (بین آن نورتون و آلیس پیکفورد) ثبت شد که هیچ نظری در مورد زن بودن هر دو طرف در آنها وجود نداشت.[۵۱][۵۲] گزارشهایی از کشیشانی با استانداردهای سهلگیر که مراسم عروسی را برگزار کردهاند و در مورد یکی از اعضای عروسی مشکوک بودهاند، در قرن بعدی نیز ادامه پیدا کرد.
در خارج از اروپا، زنان قادر بودند بهعنوان مرد لباس بپوشند و شناسایی نشوند. دبرا سامپسون در انقلاب آمریکا تحت نام رابرت شورتیلف مبارزه کرد و روابطی با زنان داشت.[۵۳] ادوارد دی لِیسی اوانس در ایرلند بهعنوان زن به دنیا آمد، اما در طول سفر به استرالیا نام مردانهای اختیار کرد و به مدت ۲۳ سال بهعنوان مرد در ویکتوریا زندگی کرد و سه بار ازدواج کرد.[۵۴] پرسِی ردوود در نیوزیلند در سال ۱۹۰۹ جنجالی بهپا کرد وقتی که مشخص شد او امی بوک است، که با زنی از پورت مولیناکس ازدواج کرده بود؛ روزنامهها بحث میکردند که آیا این نشانهای از دیوانگی است یا نقص ذاتی شخصیت.[۵۵]
شرایط قانونی
در جهان
با اصلاح قانون در قبرس شمالی به عنوان آخرین کشور حوزهٔ اروپا، دیگر در این قاره، استرالیا و آمریکای شمالی کشوری وجود ندارد که همجنسگرایی در آن جرم محسوب شود. علاوه بر آن ازدواج همجنسگرایان هماکنون در شانزده کشور دنیا قانونی است. سازمان ملل متحد اعلامیه جهانی حمایت از حقوق اقلیتهای جنسی را منتشر کرده و تاکنون ۹۴ کشور عضو با امضای آن متعهد به رعایت این حقوق شدهاند. در ۲۶ ژوئن ۲۰۱۵ دیوان عالی ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که زوجهای همجنس بنا به قانون اساسی این کشور از حق برابری قانونی برخوردارند و به این ترتیب زوجهای همجنس در سراسر آمریکا اکنون حق ازدواج دارند. همچنین در ۲۳ ماه مه ۲۰۱۵ مردم ایرلند در یک همهپرسی به ازدواج زوجهای همجنس رأی «آری» دادند.
در ایران
در قوانین ایران، همجنسگرایی زنانه تحت عنوان «مساحقه» عملی مجرمانه محسوب میشود.[۵۶]
سحق -بر وزن سنگ- یا مساحقه معانی گوناگونی دارد، از جمله: جامهٔ کهنه، ریزه ریزه کردن، کوبیدن، نرم کردن، ساییدن و پاک کردن[۵۷] و در اصطلاح حقوقی به عمل دو زن که از هم لذت جنسی میبرند و با مالیدن آلت زنانه خود به هم شهوت میکنند[۵۸] و در ماده قانونی «همجنسگرایی زنان با اندام تناسلی»[۵۹] اطلاق میشود.
دربارهٔ جرم مساحقه روایتی از علی نقل شده است[۶۰] که برگردان فارسی آن عبارت چنین است: مساحقه در میان زنان مانند لواط در بین مردان است ولکن حد مساحقه صد ضربه تازیانه است، زیرا در مساحقه دخول نیست.[۶۱]
سید روحالله خمینی در باب مساحقه میگوید: «با وطی زن به زن مساحقه واقع میشود و اثبات این جرم مانند اثبات لواط است و مجازات آن صد ضربه تازیانه است، به شرطی که مرتکب، عاقل، بالغ و مختار و این کیفر در محصنه و غیر آن یکسان است؛ و گفته شده اگر مساحقه کننده محصنه باشد، حکمش سنگسار میباشد، ولی صحیحتر اوّلی است (تازیانه میخورد، و سنگسار نمیشود) و تفاوتی نیست در اجرای مجازات بین فاعله و مفعوله و زن کافر یا مسلمان».[۶۲]
بر اساس نظر مذکور از روحالله خمینی است که قانونگذار در مادهٔ ۱۲۹ قانون مجازات اسلامی هم مجازات مساحقه را ۱۰۰ تازیانه تعیین کرده است. اگر مساحقهکننده پیش از شهادت شهود توبه کند، حد ساقط، ولی اگر بعد از شهادت توبه کند، موجب ساقط شدن حد نخواهد شد. به همین ترتیب است اگر مساحقه با اقرار شخص ثابت شود و او پس از اقرار توبه کند، قاضی میتواند از ولیامر، تقاضای عفو او را نماید.
قانونگذار در مادهٔ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی اضافه نموده است: «هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت، برهنه زیر یک روانداز قرار گیرند، به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر، در مرتبهٔ سوم به هر یک صد تازیانه زده میشود» که در اینجا برهنه بودن دو زن بدون اینکه عمل مساحقه صورت گرفته شده باشد، امارهٔ عملی همجنسبازی و مجرمانه محسوب شده[۶۳] و به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه سوم به هر یک صد تازیانه زده میشود[۶۴] و هرگاه مساحقه سه بار تکرار شود و بعد از هر بار حد جاری گردد در مرتبهٔ چهارم حد آن قتل است.[۶۵]
راههای اثبات مساحقه در دادگاه همان راههای اثبات لواط است[۶۶] یعنی اقرار، شهادت ۴ شاهد مرد و علم قاضی میباشد.[۶۷][۶۸]
همچنین بخوانید
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ "Lesbian". Oxford Reference: A Dictionary of Psychology. انتشارات دانشگاه آکسفورد. Retrieved 10 December 2018.
- ↑ Lamos 1999, p. 453.
- ↑ (Lamos 1999، ص. 453)
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ Solarz, Andrea L., ed. (1999). Lesbian Health: Current Assessment and Directions for the Future (1st ed.). Washington, D.C.: National Academy Press. pp. 21–22. ISBN 0-309-06567-4. Retrieved 16 October 2013.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ Farr, Rachel H.; Diamond, Lisa M.; Boker, Steven M. (2014). "Female Same-Sex Sexuality from a Dynamical Systems Perspective: Sexual Desire, Motivation, and Behavior". Archives of Sexual Behavior. 43 (8): 1477–1490. doi:10.1007/s10508-014-0378-z. ISSN 0004-0002. PMC 4199863. PMID 25193132.
- ↑ The WELL - the birthplace of the online community movement. (به انگلیسی) http://www.well.com/~aquarius/almah.htm. Retrieved 2015-07-24.
{{cite web}}
: Missing or empty|title=
(help) - ↑ Pea, Georgie (2013-08-17). "SALZIKRUM women-men of ancient Mesopotamia and HERSTORY". Finding Lesbians (به انگلیسی). Archived from the original on 24 July 2015. Retrieved 2015-07-24.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link) - ↑ «لزبین». بایگانیشده از اصلی در ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۵.
- ↑ Bendix, Trish (8 September 2015). "Why don't lesbians have a pride flag of our own?". AfterEllen. Archived from the original on 9 September 2015. Retrieved 23 July 2019.
- ↑ Andersson, Jasmine (4 July 2019). "Pride flag guide: what the different flags look like, and what they all mean". The i Paper. Archived from the original on 24 August 2019. Retrieved 24 August 2019.
- ↑ Rawles, Timothy (July 12, 2019). "The many flags of the LGBT community". San Diego Gay & Lesbian News. Archived from the original on July 12, 2019. Retrieved 24 August 2019.
- ↑ "Lesbian Flag, Sadlesbeandisaster". Majestic Mess. April 2019. Archived from the original on 8 June 2019. Retrieved 24 August 2019.
- ↑ Murphy-Kasp, Paul (6 July 2019). "Pride in London: What do all the flags mean?". بیبیسی نیوز. Retrieved 11 July 2019.
- ↑
- ↑
- ↑ Faderman, Lillian (April 1992). "The Return of Butch and Femme: A Phenomenon in Lesbian Sexuality in the 1980s and 1990s". Journal of the History of Sexuality. 2 (4): 578–596. JSTOR 3704264.
- ↑ Nichols, Margaret (2004). "Lesbian sexuality/female sexuality: Rethinking 'lesbian bed death'". Sexual and Relationship Therapy. 19 (4): 363–371. doi:10.1080/14681990412331298036. S2CID 143879852.
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامSchlager
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامrust
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ R Dennis Shelby; Kathleen Dolan (2014). Lesbian Women and Sexual Health: The Social Construction of Risk and Susceptibility. روتلج. p. 34. ISBN 978-1-317-71819-2. Retrieved April 11, 2018.
- ↑ Lisa M. Diamond (2009). Sexual Fluidity. انتشارات دانشگاه هاروارد. pp. 105–106. ISBN 978-0-674-03369-6. Retrieved July 20, 2014.
- ↑ Brogan, Donna; Frank, Erica; Elon, Lisa; O'Hanlan, Katherine A. (2001). "Methodologic Concerns in Defining Lesbian for Health Research". Epidemiology. 12 (1): 109–113. doi:10.1097/00001648-200101000-00018. PMID 11138804. S2CID 6560616.
- ↑ Sfn|Rothblum|Brehoney|1993|pp=4–7
- ↑ Sfn|Norton|1997|p=184
- ↑ Sfn|Rabinowitz|Auanger|2002|p=2
- ↑ Mercer, Kobena (2016). Travel & See: Black Diasporic Art Practices Since the 1980s. Durham: انتشارات دانشگاه دوک. ISBN 978-0-8223-7451-0.
- ↑ Sfn|Bremmer|1989|pp=27–28
- ↑ Sfn|Aldrich|2006|p=47
- ↑ Sfn|Rabinowitz|Auanger|2002|p=115
- ↑ Sfn|Bremmer|1989|pp=27–28
- ↑ Sfn|Rabinowitz|Auanger|2002|p=148
- ↑ Sfn|Rabinowitz|Auanger|2002|p=11
- ↑ Verstraete, p. 238.
- ↑ Verstraete, pp. 239–240.
- ↑ Sfn|Norton|1997|page=191
- ↑ Sfn|Aldrich|2006|page=130
- ↑ Sfn|Norton|1997|p=190
- ↑ Sfn|Jennings|2007|p=1
- ↑ Chess, Simone (2016). Male-to-Female Crossdressing in Early Modern English Literature: Gender, Performance, and Queer Relations. New York: روتلج. p. 16. ISBN 978-1-138-95121-1.
(and Frith, by extension) has been described in scholarship as a roaring girl, a transvestite, a lesbian, and, more recently, as both (proto-) butch and transgender.
- ↑ Sfn|Jennings|2007|p=12
- ↑ Sfn|Jennings|2007|pp=14–16
- ↑ Sfn|Aldrich|2006|p=129
- ↑ Sfn|Aldrich|2006|p=137
- ↑ Sfn|Jennings|2007|pp=17–18
- ↑ Jennings 2007, pp. 1–11, 22–24.
- ↑ Dekker, Rudolf M.; van de Pol, Lotte C. (1989). The Tradition of Female Transvestism in Early Modern Europe. London, United Kingdom: پالگریو مکمیلان. ISBN 978-0-333-41252-7.
- ↑ Lucas, R. Valerie (1988). ""Hic Mulier": The Female Transvestite in Early Modern England". Renaissance and Reformation. 12 (1): 65–84. ISSN 0034-429X. JSTOR 43445585.
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Faderman, pp. 51–54.
- ↑ Faderman, pp. 54–55.
- ↑ Norton 1997, p. 191.
- ↑ Jennings 2007, p. 30.
- ↑ Aldrich 2006, p. 136.
- ↑ Katz, pp. 212–214.
- ↑ Aldrich 2006, p. 224.
- ↑ Coleman, Jenny (2001). "Unsettled Women: Deviant Genders in Late Nineteenth-and Early Twentieth-Century New Zealand". Journal of Lesbian Studies. 5 (1–2): 13–26. doi:10.1300/J155v05n01_02. PMID 24807564. S2CID 22507224.
- ↑ قانون مجازات اسلامی کتاب اول (حدود) باب سوم
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل لغت سحق
- ↑ محمودی (عباسعلی)، «حقوق جزای اسلام»، نهضت زنان مسلمان، ص ۶۹
- ↑ مادهٔ ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی
- ↑ السحق فی النساء کاللواط فی الرجال لکن فیها جلد مائة لأنه لیس فیها ایلاج؛ حرعاملی، وسایل الشیعه، باب حدود؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۸۶
- ↑ تبیین جایگاه جرم و مجرم در نصوص اسلامی، پایگاه حوزه، برگرفته از فصلنامه ندای صادق، شماره ۲۴، فرزین قلعه جوین، مهرانگیز
- ↑ روحالله الموسوی الخمینی، تحریر الوسیله، ج۴، ص ۲۰۱
- ↑ شامبیاتی، هوشنگ، حقوق جزای عمومی، جلد دوم، انتشارات مجد، (جلد دوم)، چاپ پانزدهم (چاپ دوم مجد): ۱۳۸۸ ص ۳۷۰ الی ۳۷۱
- ↑ ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی
- ↑ ماده ۱۳۱ قانون مجازات اسلامی
- ↑ ماده ۱۲۸ قانون مجازات اسلامی
- ↑ اثبات جرائم منافی عفت از نگاهی دیگر- دکتر محمود آخوندی
- ↑ مواد ۱۱۷ الی ۱۱۹ قانون مجازات اسلامی
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «FOOTNOTEMcCormick199460–61» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «FOOTNOTEFaderman1991246–252» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
پیوند به بیرون